زن و جامعه (زن کارگر)

#از
Канал
Запрещенный контент
Политика
Социальные сети
Образование
Персидский
Логотип телеграм канала زن و جامعه (زن کارگر)
@zan_jПродвигать
2,08 тыс.
подписчиков
17,1 тыс.
фото
14,3 тыс.
видео
5,21 тыс.
ссылок
تماس با ما : @Zan_jameh Women's emancipation
سه‌شنبه های نه به اعدام، سیزدهمین #اعتصاب_غذا

سیزدهمین اعتصاب غذا در سه‌شنبه های نه به اعدام در زندان های مختلف ایران

سه‌شنبه ۴ اردیبهشت۱۴۰۳، سه شنبه های نه به اعدام و اعتصاب غذا برای سیزدهمین هفته پیاپی ادامه دارد. 🌹

زندانیان این هفته نیز در اعتراض به افزایش اعدام و سرکوب‌ها، و در همدردی با خانواده های داغ دیده دست به اعتصاب غذا زدند. زندانیان در شرایطی اعتصاب کردند که در ۱۰ روز اخیر بیش از ۲۶ زندانی توسط حکومت اعدام شده اند.
در حالیکه محکومیت های بین المللی بخاطر نقض حقوق بشر در ایران افزایش پیدا کرده. ولی “جمهوری اسلامی” همچنان سرکوبهای خود در جامعه را افزایش میدهد تا جلو قیام و اعتراض مردم را بگیرد.
این اعتصاب غذا از روز سه شنبه ۹ بهمن ماه ۱۴۰۲، در اعتراض به اعدام زندانیان از زندان قزلحصار آغاز شد و تا این تاریخ بدون انقطاع هر سه شنبه ادامه داشته است.
هم اکنون زندانیان از زندان‌های اوین، قزلحصار، مرکزی کرج، مرکزی خرم آباد، نقده، سقز، مشهد و … در این اعتراض جمعی شرکت می کنند.
#از_سه_شنبه_های_اعتصاب_غذا_حمایت_کنیم
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@zan_j
از آرشیو

«اختلاف طبقاتی»؛ به مناسبت چهل‌و دومین سالگرد...!

(کارتون: آتنا فرقدانی)

#تحمیل_چهل_دو_سال_فقر_سرکوب
#از_شما_بیزاریم
@zan_j
همدلی و همراهی مردم بوکان از خانواده جانباخته راه آزادی جاوید نام وفا آذربار شعار مردم در خانه پدری زنده یاد
#وفا_آذرباز است.

#بوکان
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#از_شما_بیزاریم
#دادخواهی
#قیام_علیه_اعدام
🔴 گفتگوی چند فعال دانشجویی درباره وضعیت انضباطی موجود طی سال گذشته دردانشگاه‌ها

دادگاه‌های دانشگاهی

بیش از یک سال از اعتراضات جنبش #زن_زندگی_آزادی می‌گذرد و دانشگاه‌ها همچنان در التهاب به سر می‌برند.
این روزها هیچ دیگر تجمعی، حتی در پایین‌ترین سطح هم شکل نمی‌گیرد و در روزی مانند روز دانشجو فضای دانشگاه متفاوت از هر سال دیگری است.
با تصویب آیین‌نامه کمیته انضباطی دانشگاه در آذرماه سال گذشته،میزان برخورد با دانشجویان بیشتر وشدیدتر شده است.
در سال گذشته 176 حکم انضباطی،8 اخراج و 301 ترم تعلیق از سوی کمیته‌های انضباطی گزارش شده و وضعیت احضار فله‌ای و پرونده‌سازی بدون رعایت ضوابط آیین‌نامه‌ای کماکان ادامه دارد.

متن کامل مصاحبه با روزنامه هم‌میهن را در لینک زیر مشاهده کنید:
B2n.ir/g68749

#از_تعلیق_بگو
#سرکوب_فراگیر
#دانشگاه_تربیت‌مدرس

5⃣2⃣1⃣2⃣
🆔 @senfi_uni_iran
🔸️کمپانی نورالینک ایلان ماسک، برنامه دارد با مغز انسان کاری کند که افرادی که دورکاری می کنند بتوانند در حالت خواب هم کارهایشان را انجام دهند.
🔸️"کوشش سرمایه برای «­بیرون کشیدن بیش‌ترین نفع ممکن از ارزش مصرفی کالای خود» با مقاومت کارگری روبه‌رو می‌شود که پای زمان (­و در نتیجه زندگی) او در میان است. از این جا است که بر سر حدود روزِ کاری پیکاری در پی می‌آید. امروز این امر اغلب از روی حسن تعبیر «­توازن زندگی کاری» نامیده می‌شود. این پیکار بخشی از سیاست زمان است." (­برگرفته از بخش «­دادخواست کارگر» از کتاب «­چگونه مارکس بخوانیم» اثر پیتر آزبورن).

#سرمایه_داری_سود
#از_خود_بیگانگی
🔴 گفتگو شقایق اکبری، فعال دانشجویی دانشگاه تربیت مدرس درباره وضعیت انضباطی موجود طی سال گذشته دردانشگاه‌ها

دادگاه‌های دانشگاهی

بیش از یک سال از اعتراضات جنبش #زن_زندگی_آزادی می‌گذرد و دانشگاه‌ها همچنان در التهاب به سر می‌برند.
این روزها هیچ دیگر تجمعی، حتی در پایین‌ترین سطح هم شکل نمی‌گیرد و در روزی مانند روز دانشجو فضای دانشگاه متفاوت از هر سال دیگری است.
با تصویب آیین‌نامه کمیته انضباطی دانشگاه در آذرماه سال گذشته،میزان برخورد با دانشجویان بیشتر وشدیدتر شده است.
در سال گذشته 176 حکم انضباطی،8 اخراج و 301 ترم تعلیق از سوی کمیته‌های انضباطی گزارش شده و وضعیت احضار فله‌ای و پرونده‌سازی بدون رعایت ضوابط آیین‌نامه‌ای کماکان ادامه دارد.

متن کامل مصاحبه با روزنامه هم‌میهن را در لینک زیر مشاهده کنید:
B2n.ir/g68749

#از_تعلیق_بگو
#سرکوب_فراگیر
#دانشگاه_تربیت‌مدرس


🆔 @senfi_uni_iran
🔴 نصب و انتشار پوستر در دانشگاه الزهرا در اعتراض به احکام ضد دانشجویی.

امروز دانشجویان دانشگاه الزهرا پوسترهایی در اعتراض به حکم #سپیده_رشنو و احکام تعلیق صادر شده برای باقی دانشجویان در محیط دانشگاه منتشر کردند.

سپیده رشنو دانشجوی کارشناسی رشته نقاشی دانشگاه الزهرا در مجموع به تحمل ۳سال و ۱۱ ماه حبس قطعی محکوم شده است و در حال حاضر نیز پرونده‌ای با اتهامی مربوط به حجاب برای او تشکیل شده و در جریان است.

#از_تعلیق_بگو
#سرکوب_فراگیر
#اعتراضات_دانشجویی
#دانشگاه_الزهرا

5⃣2⃣1⃣1⃣
🆔 @senfi_uni_iran
دو ماهی مرده توی راه‌پله
#از_شعر
#از_فیلم
#داریوش_مهرجویی

تمام درختان باغ قطع شده‌اند، حتا درخت گلابی
این یک خبر فوری نیست
یک  هراس مزمن است
که پشت تمام شیشه‌های مشجّر
پرسه می‌زند چاقو به دست
آقای پزشکی قانونی!
چرا از شمردن جراحات ما خسته نمی‌شوی؟
به شهادت بیمارستان
ما همگی زمینه‌های قبلی داریم
علت مرگ: اصابت به سخت
علت مرگ: اصابت به نوک‌تیز
علت مرگ: اصابت به زندگی
ما همه اهل اصابتیم

آه ای حلزون!
این که بر شیب گونه‌هامان می‌بینی،
ردّ کند عبور تو نیست
رد تند اشک مداوم است،
که مداربسته‌های بی‌شرف ثبتش نمی‌کنند
تا همیشه مرگ ما مشکوک باشد
و این یعنی اصل عدم قطعیت
در صحنه‌ای به وسعت روبان زرد جنایی
که کات می خورد به میم
به سلاخی گربه‌ی بانو
به بخت سترون لیلا
به قعر غربت هالو
به ماغ‌های گاو از خرتناق انسان،
به سامری‌های دلال خون
به پری، به دادگستری
به نعره‌های لایزال هامون

آقای پزشکی قانونی!
ما اهل اصابت‌های ساده‌ایم
آدم می‌آید و می‌بیند کفش‌هایش نیست
می‌پرسد:
من کی رفتم؟
کات.
دو ماهی مرده توی راه‌پله
شب. داخلی. سکوت.
این یک خبر فوری‌ست
قصاب‌ها کارشان را کردند
حالا نوبت غسّال‌هاست

#حکومت_کشتار_دروغ
#علیه_بی_تفاوتی
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_ژینا
#علیه_فقر_نابرابری_تبعیض
#زنده_باد_انقلاب
@zan_j
#داستان
من یک زن خوب می‌خواهم


-من یک زن خوب می‌خواهم. یک زن آرام، زیاد آرام هم نه، حرف بزند اما وقتی که من می‌خواهم. زبان بازی نکند. از زن‌های زبان باز خوشم نمی‌آید. حرف گوش کند. این برایم خیلی مهم است. روی حرف من نباید حرفی بزند. با من بگو مگو نکند، سوال نپرسد، چیزی نخواهد. وقتی که حوصله ندارم، جلوی چشم من نباشد. نمی‌خواهم برای سروجد آوردن من تلاشی بکند. من زود از کوره درمی‌روم. دوست دارم وقتی عصبانی هستم، کسی دم دستم باشد تا عصبانیتم را روی او خالی کنم. رو راست بگویم، کتکش بزنم. آنقدر که خسته شوم و از حال بروم. وقتی کتکش می‌زنم دوست ندارم جیغ بزند، گریه کند یا با چشمهایش بمن زل بزند و ترحم بخرد. خاموش باشد. اما نه. خاموش خاموش هم نه. می‌خواهم درد را بفهمد. بفهمد که عصبانی هستم. شاید بد نباشد کمی هم تقلا بکند، تا جایی که زورم به او بچربد، بیشتر نه. از خون و کبودی هم می‌ترسم. جای کبودی روی بدنش نماند و خونریزی هم نکند. دست‌پختش خوب باشد. ادویه زیاد بزند. برنج را بگذارد خوب دم بکشد اما نسوزاند. مرغ و گوشت را خوب مغزپخت کند. غذا به موقع حاضر شود. و زود. موقع غذا خوردن بمن زل نزند. راجع به خوب بودن غذا چیزی نپرسد، اگر بد باشد خودم می‌گویم. لباس‌هایی که من دوست دارم بپوشد اما وانمود نکند بخاطرمن است. طوری باشد که انگار میل و سلیقه‌ی خودش است. بیرون که می‌رویم خودش را بمن نچسباند. با مردم گرم نگیرد. کتاب نخواند، فیلم نبینید. به پرنده‌ها، درخت‌ها، حیوانات و... نمی‌دانم این چیزها، به این چیزها نگاه نکند. منظورم را می‌فهمید؟ نمی‌خواهم دیوانه بنظر برسد. همین‌ها. چیز بیشتری بنظرم نمی‌رسد.

- ظاهرش؟

- آهان ظاهرش. خوب شد گفتید. قدش از من بلندتر نباشد. ببینید این عکس همسر سابق من است. اگر می‌شود شبیه او باشد.

- بسیار خب. چیز دیگری نمی‌خواهید؟

- نه.

- سفارش شما تا چندهفته دیگر آماده می‌شود. اگر چیز دیگری به ذهنتان رسید، حداکثر تا دو روز دیگر بما اطلاع دهید.

- چیز دیگری است که در گفتنش تردید دارم.

- بفرمایید.

- می‌دانید که همسر سابقم من را ترک کرد. می‌دانم این کار از ربات‌ها برنمی‌آید اما نمی‌خواهم وفاداری‌اش تصنعی بنظر بیاید. گفتنش برایم کمی سخت است. میخواهم... چطور بگویم! می‌خواهم من را دوست داشته باشد.

- شما را دوست خواهد داشت اما می‌دانید که احساسات ربات‌ها نمی‌تواند حقیقی باشد.

- بله می‌دانم. می‌خواهم طوری وانمود کند که باورم شود.

🖍افشاری_نیا
#داستان_مینیمال
#کالا_شدگی
#از_خود_بیگانگی
@zan_j
داستان کوتاه

زمستان آمد. بچه‌ها از دهات دور می‌آمدند. وقتی که می‌رسیدند به آدم‌های یخی شباهت داشتند. دور مژه‌ها، ابرو‌ها و سوراخ بینی‌شان یخ زده بود. مژه‌هایشان را که به هم می‌زدند، چق چق صدا می‌کرد ومثل این بود که دو تکه شیشه را به هم بزنی. می‌نشستند کنار بخاری هیزمی و از بینی‌شان تکه‌های یخ را می‌کندند. آن‌ها که پشت لبشان سبز شده بود و کلاس‌های بالا‌تر بودند، سبیل های یخی بزرگی پشت لبشان درست می‌شد. گیوه‌ها را به بخاری می‌چسباندند. بوی لاستیک سوخته و بوی تند عرق پا در هوا پخش می‌شد. از دور گیوه‌ها و کفش‌های لاستیکی آب می‌چکید و اطراف بخاری را‌تر می‌کرد.

اتاقم کنار کلاس درس بود. هر روز صبح از میان پنجره، بچه‌ها را می‌دیدم که به مدرسه می‌آیند. «نیاز علی» مثل پرنده‌ای که نخی به پایش بسته باشند، خودش را به سوی مدرسه می‌کشید. درس‌هامان که تمام می‌شد از بچه‌ها می‌خواستم بیایند جلو کلاس و قصه بگویند. بعضی وقت‌ها هم می‌گفتم که هر کس خواب جالبی دیده تعریف کند. یک روز نوبت به نیاز علی رسید. ابتدا خودداری کرد، ولی بعد آمد. در حالی که سرخی بیمارگونه‌ای به صورتش دمیده بود و صدایش می‌لرزید تعریف کرد:

«خواب دیدم شدم ملوچ. هی پریدم. هی پریدم. از پشت بام توی حیاط پریدم. از حیاط روی طاقچه پریدم. بابا گفت:‌ای داد و بیداد، بچه‌مان شد ملوچ، من دیدم که بابام هم خودش شد ملوچ و رفت نشست گوشه اتاق. مادرم اول خندید. بعد گریه کرد. یک مرتبه اژد‌ها را دید. گفت: وای وای خدایا مش باقر آمد! زود از میان دامانش پسته در آورد و خندان کرد. دیدم که مادرم دندان ندارد و خون از دهانش می‌آید. خواستم بروم و چشم اژد‌ها را در آورم. یکی از پسته‌ها خندید و گفت: در آوردن چشم اژد‌ها فایده‌ای ندارد. ما الان کاری می‌کنیم که از غصه بترکد. همه پسته‌ها خندیدند و بعد با هم دهانشان را بستند. اژد‌ها رفت توی انبار پسته و دید که همه پسته‌ها دهانشان بسته شده. اژد‌ها با خشم گفت:‌ای پسته‌ها، الان پدرتان را در می‌آورم. رفت و یک چماق بزرگ برداشت تا به سر پسته‌ها بکوبد. زیر پایش پر از دندان بود. پایش از روی دندان‌ها سُرید و با سر به زمین خورد. از این کار اژد‌ها همه پسته‌ها خندیدند و دهانشان باز شد. مش باقر خوشحال شد، ولی پسته‌ها بهم گفتند: بچه‌ها بیایید دیگر نخندیم. اژد‌ها برای خنداندن آن‌ها کارهای خنده‌دار می‌کرد. گردنش را دراز می‌کرد تا می‌رسید به آسمان و ستاره‌ها را می‌خورد. پشتک می‌زد. چشم‌هایش را قیچ می‌کرد و ستاره‌ها را از گوشش در می‌آورد. من خنده‌ام گرفت. به صدای خنده من اژد‌ها بر گشت. مرا دید و گفت:‌ها! پس همه این کار‌ها زیر سر توست. یک مرتبه به من حمله کرد. خواستم از پنجره فرار کنم. پنجره تنگ شد. یکی از پسته‌ها که آنجا نزدیک من بود گفت: بیا بنشین روی من تا فرار کنیم. پسته شد مثل یک بالون. من هم رویش نشستم. بالون مرا از سوراخ بخاری برد و برد و برد تا رسیدم به آسمان. دلم می‌خواست من هم یک ستاره قشنگ برای مادرم بردارم تا به گردنش بیندازم ولی یک دفعه پایم سُرید و با سر آمدم پایین. آمدم و آمدم. از دور دیدم که بابام دارد کاهگل برای پشت بام درست می‌کند. با سر افتادم میان کاهگل و یه هو از جا پریدم. دیدم که از سقف اتاق روی سرم چکه می‌ریزد.»

همه بچه‌ها خندیدند و برایش کف زدند. وقتی که رفت بنشیند، مثل جوجه اردکی بود که به طرف لانه‌اش بدود.

زمستان آن سال از سال‌های پیش سرد‌تر شده بود. پنجره‌ها را با روزنامه و مقوا خوب پوشانده بودیم. یک روز صبح حاضر و غایب می‌کردم:
– نیاز علی ندارد!
چند نفر از بچه‌ها آهسته گفتند: غایب.
تکان خوردم. جایش خالی بود. غم ناآشنایی در صورت بچه‌ها دیده می‌شد. همه سرشان را زیر انداخته بودند. از اکبر مبصر کلاس علت را پرسیدم. گفت:
آقا دیروز غروب مُرد. از سرما، آقا. خون از گلوش آمد و مرد. هی می‌گفت: ستاره می‌خواهم. ستاره می‌خواهم. یک ستاره قشنگ برای ننه‌م.

بچه‌ها ساکت بودند. باد روزنامه روی پنجره کلاس را تکان داد و زمزمه‌ای از آن به گوش می‌رسید. مثل اینکه نیاز علی از راه دور قصه می‌گفت یا خواب‌هایش را تعریف می‌کرد. صدایش وقتی که روزنامه را می‌خواند در گوشم بود.
لکه ابر سیاهی روی دل آسمان نشسته بود. همه ساکت بودیم. چشمم افتاد به روزنامه تازه روی پنجره. با خط درشت نوشته بود:
«بهداشت برای همه.»
(بهار ۱۳۴۸)
#علی_اشرف_درویشیان
#از_این_ولایت
#نیازعلی_ندارد

https://t.me/tajrobeneveshtan/2765
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نیروهای سپاه پاسداران بامداد روز سه‌شنبه ۴ بهمن ۱۴۰۱، به منزل برادران هیمن حمزه که ۲۰ آبان امسال با شلیک مستقیم نیروهای هنگ‌مرزی جمهوری اسلامی کشته شد، هجوم برده و دو برادر وی را با اسلحه مجروح کرده‌ و یک برادر دیگرش نیز به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.

#ژینا_امینی
#قیام_زندگی
#زندانى_سياسى_آزاد_بايد_گردد
#از_کردستان_تا_تهران
مرگ بر جمهوری اسلامی
#بوکان

مراسم چهلم جاویدنام #ابراهیم_شریفی_فر
یکی دیگر از جانباختگان راه آزادی وطن

ین شهروند پس از آنکه
در جریان انقلاب مردمی شهر بوکان
با گلوله نیروهای سرکوبگر زخمی شده بود
روز سه شنبه ۸ آذرماه ۱۴۰۱
در یکی از بیمارستان های #ارومیه جانباخت.

پدر این جانباختە در این مراسم گفت:
ایشان یك وصیت داشت
و شب قبل از مرگش که زخمی بود
به من گفت:

پدر ! من می میرم و زنده نمی مانم
ولی پس از مرگ من بگویید:
فرزندم شهید راه آزادی #کردستان
بوده است.


یکشنبه ۱۸ دی
#مهسا_امینی
#از_کردستان_تا_تهران
#مرگ_بر_جمهورى_اسلامى
#زن_زندگی_آزادی
#نان_کار_آزادی_اداره_شورایی
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ترانه گیلکی

بر اساس ملودی
از یک ترانه معروف گیلکی با صدای ناصر مسعودی

#زن_زندگی_آزادی
#ژینا_زندگی
#زنده_باد_انقلاب

#از_کردستان_تا_تهران
مرگ بر جمهوری کودک کش اسلامی

@zan_j
دریا (مرضیه) نظم‌ده در روز چهلم حدیث نجفی به دست نیروهای سرکوبگر کشته شد.

او امروز با تدابیر شدید امنیتی و حضور گسترده ماموران به خاک سپرده شد.

خانواده زیر فشار امضا داده‌اند که فرزندشان در تصادف کشته شده تا جنازه را به خانواده تحویل دهند.
#دریا نظم‌ده اهل کوهسار کرج بود و  امروز ساعت ۴ بعداز ظهر همان‌جا به خاک سپرده شد.
(ویدیو ارسالی از مخاطبی که که آنجا حضور داشته)
#دریا_نظم‌ده
#مهسا_امینی
#نیکا_شاکرمی

#زن_زندگی_آزادی
#نمیبخشیم_فراموش_نمیکنیم
#از_کردستان_بلوچستان...تا_تهران مرگ بر جمهوری اسلامی
@zan_j
قتل حکومتی #مبین_میرکازهی، کودک ۱۴ ساله در خاش

🔸#مبین_میرکازهی، کودک ۱۴ ساله ای که در جمعه_خونین_خاش مورد اصابت مستقیم گلوله ی ماموران قرار گرفت و جانباخت.

🔸شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران، با اظهار تاسف فراوان از خون ریخته شده ی کودکان این سرزمین، قتل کودکان را شدیدا محکوم کرده و از جمهوری اسلامی می خواهد طبق کنوانسیون های بین المللی که باید بدان متعهد باشد، از دستگیری و شلیک خیابانی به کودکان دست بردارد و تمامی دانش آموزان دستگیر شده سراسر کشور را هرچه زودتر آزاد کند.

#جمعه_خونین_خاش

#مهسا_امینی
#ژینا_امینی
#قادین_یاشام_آزادلیق
#جنین_زند_آجویی
#امرأة_حياة_حرية
#زن_زیویش_أزأیي
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی

#مرگ_بر_جمهوری_اسلامی_کودک_کش

#از بلوچستان_تا_تهران_مرگ_بر_دیکتاتور
@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مزاحمین و متجاوزین به حریم‌شخصی مردم مخصوصا زنان را به سر جایشان بنشانیم.
#علیه_حجاب_اجباری
#از_زنان_معترض_حمایت_کنیم

@zan_j
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

دادگاه صحرایی یک تن به اتهام مرغ‌دزدی

این نوار تصویری که به روزنامه ۸صبح رسیده است، جریان دادگاه صحرایی یک تن را به اتهام مرغ‌دزدی نشان می‌دهد.

در این نوار تصویری، طالبان یک مرغ را به گردن فرد متهم آویزان کرده‌اند و از او می‌خواهند تا توبه کند.
#از_قعر_تاریخ_آمدگان
#مرگ_بر_طالبان_چه_کابل_چه_تهران
#نان_کار_آزادی
#رفاه_امنیت_آبادی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هشت مارس بر تمامی زنان در سراسر جهان گرامی باد
نرگس محمدی، آتنا دائمی، عسل محمدی، عاطفه رنگریز، لیلا حسین زاده و عالیه مطلب زاده، زندانیان سیاسی، در این گزارش تصویری با توجه به تجریه‌ای که به خاطر تبعید به زندان‌های عمومی داشته‌اند از وضعیت زنان زندانی در بند‌های عمومی روایت می‌کنند که قربانی قوانین ضد زن بوده‌اند: زنان مجرم به همسرکشی ، زنانی که با انواع جرائم در نهایت قربانی کودک همسری بوده‌اند. روایت‌ها و مشاهداتی که در جامعه مدنی و رسانه کمتر به آن پرداخته شده‌ است .
ما زندانیان سیاسی، با شهادت خود به تبعات کودک‌همسری در زندان‌ها تلاش می‌کنیم، نشان دهیم با چه فاجعه بزرگی روبرو هستیم که حکومت در شکل‌گرفتن، حفظ و گسترش آن نقش اساسی داشته است.
از دیگر اعضای جامعه به‌ویژه زنانی که در برهه‌هایی در کنار زنان جرائم عمومی در زندان‌ها بوده‌اند، دعوت می‌کنیم تا آنها هم از موارد مشابه‌ای که دیده‌اند بگویند تا این فاجعه‌ی اجتماعی تبدیل به دغدغه عمومی شود و مقاومتی جمعی علیه آن شکل بگیرد.
#از_کودک‌همسری_بگو
#روز_جهانی_زن
#زنده_باد_جنبش_نان_کار_آزادی
@zan_j
Ещё