روایت خواهر شهید
ابوالفضل آدینهزاد از شعف برادرش برای قیام ژینا!
#مرضیه_آدینهزاده، خواهر
ابوالفضل آدینهزاد که مهر سال جاری، در جریان قیام ژینا، توسط وحوش جمهوری اسلامی در مشهد کشته شد، نوشت: " در روز شونزدهم مهر طبق روال همیشگی ساعتای ۷ صبح میرفتم سرکار توی مسیر بودم بلوار وکیل آباد بشدت شلوغ بود و ترافیک سنگینی داشت برعکس همه روزا خیلی پشت ترافیک مونده بودم
يهو حرف
ابوالفضل رو بخاطر آوردم،
ابوالفضل: مرضیه فردا قراره غوغا بشه ) بالبخند و با ذوق از ته دل ) همونجا از شلوغی شهر خوشحال شدم و با ذوق میخواستم
ابوالفضل رو بگیرم که یادم اومد تا یه ربع به هشت معمولا خوابه
دست نگه داشتم و توی دلم گفتم برگردم خونه شب بهش میگم چقدر شهر
شلوغ بود اما
نمیدونستم آخرین مکالمه من و
ابوالفضل.....
آخرين لمس دست و بدنش
آخرین نگاه هامون بهم..... آخرین رقصامون.....
آخرین دست پاستور
...
آخرین دورهمیمون میشه پونزدهم مهر .
...
یکشنبه که به بابا زنگ زدن با وثیقه بیاد تا
ابوالفضل رو ( زنده ) بهمون تحویل بدن کنار ریحانه با استرس نشسته بودم
ریحانه گفت: حتی میترسم با دست و پای شکسته و صورت داغون
ببینمش
اگر ببینمش بغلش میکنم و دعواش میکنم که چرا به حرفمون گوش نداده باهم گفتیم :
ابوالفضل خیلی خوش شانسه که مارو داره ، وقتی بیاد بهش میگیم قدر مارو بدونه با خنده خیلی کارا کردیم که از حساباش سواستفاده نکنن و و و....
خبر نداشتیم یک ساعت بعد کثافتای حرومزاده ، دزدهای خوشی هامون ، داداش دسته گلمون رو عین یک سگها تیکه پاره کردن و قراره که جنازه اش رو بهمون تحویل بدن."
#ابوالفضل_آدینهزاده#انقلاب_مهسا#قیام_زندگی#زن_زندگی_آزادی #مرگ_برجهموری_دروغ_سرکوب_کشتار