الراوي : المغيرة بن شعبة | المحدث : البخاري | المصدر : صحيح البخاري الصفحة أو الرقم: 1477 | خلاصة حكم المحدث : صحيح التخريج : أخرجه مسلم (593)
• شَرح الحَـديث: كان النبيُّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ يَأمُرُ بمَكارمِ الأخلاقِ ويُحذِّرُ ويَنْهى عن سَيِّئِها. وفي هذا الحَديثِ أنَّ مُعاوَيةَ بنَ أبي سُفيانَ رَضيَ اللهُ عنه كَتَبَ إلى المُغيرةِ بنِ شُعبةَ رَضيَ اللهُ عنه بأنْ يَكتُبَ له شَيئًا سَمِعَه مِن النبيِّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ، فكَتَبَ له المُغيرةُ هذا الحديثَ، والذي يُبيِّنُ فيه النبيُّ صلَّى اللهُ عليه وسلَّمَ أنَّ اللهَ سُبحانه وتعالَى كَرِه لعِبادِه الوقوعَ في ثَلاثةِ أشياءَ:
• أوَّلُها: «قيل وقال»، أي: الإكثارُ مِن الكلامِ بلا ضَرورةٍ، أو حِكايةِ شَيءٍ لا يَعلَمُ صِحَّتَه، أو الكلامُ فيما يضُرُّ ولا يَنفَعُ.
• وثانيها: «إضاعةُ المالِ»، ومعناه: الإسرافُ فيه، ووَضْعُه في غيرِ مَوضعِه، وصَرْفُه في غَيرِ وُجوهِه الشَّرعيَّةِ، بإنفاقِهِ في المَعاصي.
• وثالثها: «كثرةُ السُّؤالِ»، أي: كَثرةُ سُؤالِ النَّاسِ أموالَهُم مِن غيرِ حاجةٍ، أو كَثرةُ السُّؤالِ في العِلمِ عمَّا في الدُّنيا أو الآخِرةِ، بالسُّؤالِ عن المُشكِلاتِ التي تُعبِّدْنا بظاهِرِها، أو عمَّا لا حاجةَ للسَّائلِ به، أو كَثرةُ سُؤالِ الناسِ عن أحوالِهِم حتى يُوقِعَهم في الحرَجِ.
وفي الحديثِ: طَلَبُ كِتابةِ العِلمِ، والجوابُ عنه، وأخْذُ بَعضِ الصَّحابةِ عن بَعضٍ. وفيه: دَليلٌ على فَضْلِ الكَفافِ على الفقْرِ والغِنى؛ لأنَّ ضَياعَ المالِ يُؤدِّي إلى الفِتنةِ بالفقرِ وكَثرةِ السُّؤالِ، وربَّما خُشِيَ مِن الغِنى الفِتنةُ.
- عودوا أنفسكم على قراءة الأذكار... وبعدها لا تخاف من شيء لا من عين ولا شر بيومك كله، ووقت قراءتها قصير؛ يعني دقائق بسيطة تحميك من الشرور ساعات!
- يقول ابن عثيمين رحمه الله: أذكار الصَّباح والمساء أشدَّ من سُور يأجوج ومأجوج في التحصَّن لمن قالها بحضور قلب.
- اللهم إني أصبحت أشهدك، وأشهد حملة عرشك وملائكتك وجميع خلقك: أنك أنت الله لا إله إلا أنت، وأن محمدًا عبدك ورسولك.
جاء في سنن أبي داوود من حديث أنس أن النبي ﷺ أخبر أن من قالها حين يصبح: أعتق الله ربعه من النار، فمن قالها مرتين أعتق الله نصفه، ومن قالها ثلاثًا أعتق الله ثلاث أرباعه، فإن قالها أربعًا أعتقه الله من النار.
با مرگ پدر، محمد تنها ماند تا درد يتيمي را تحمل كند، ولي مادر مهربان براي تربيت علمي او تلاش كرد تا رهرو راه پدر حافظ و ثقهاش باشد. محمد به ده سالگي نرسيده بود كه قرآن كريم را حفظ كرد و مبادي علوم دين و بسياري از احاديث نبوي را در مكتب خانهاي در بخارا فرا گرفت. او داراي شور و نشاط، ذهني جستجوگر، و هوش سرشاري بود بعد از مدتي ماجرايي پيش آمد تا نبوغ و ذكاوتش براي همه نمايان شود. اين ماجرا را در گفتار و ملاقات با محمد بن ابن حاتم وراق اين چنين بيان ميكند: - ابن ابي حاتم: اي ابوعبداالله فراگيري علم حديث را چگونه شروع كردي؟ - امام بخاري: در مكتب خانه حفظ حديث و فراگيري آن به من الهام شد. - ابن ابي حاتم: چند ساله بودي؟ - امام بخاري: ده ساله بودم. بعد از دروس مكتب خانه در مجلس حديث محدث بزرگ (الداخلي) شركت ميكردم گاهي با او در روايت حديث اختلاف پيدا ميكردم. روزي براي مردم حديث روايت ميكرد. گفت: عن ابي الزبير عن ابراهيم (از ابو زبير از ابراهيم)گفتم: ابوالزبير از ابراهيم روايت نكرده است. بر من عصباني شده گفتم: اصل نوشته ات را نگاه كن. به منزل رفت و اصل نوشته را نگاه كرد و آمد. سپس گفت: «اي نوجوان سند حديث چگونه است؟ گفتم: «الزبير بن عدي عن ابراهيم». قلم را از من گرفت و نوشتهاش را تصحيح كرد و گفت: «راست گفتي». امام بخاري با جديت و كوشش به حفظ و فراگيري حديث مشغول شد گاهي با «محمد بن سلام بيكندي» يكي از حفاظ بزرگ بخارا در روايت حديث اختلاف پيدا ميكرد. بيكندي از سرعت حضور ذهن و حافظه قوي او علي الخصوص پس از اينكه براي اولين بار حديثي را كه ميشنيد حفظ مينمود، و هرگز فراموش نميكرد تعجب ميكرد. امام بخاري در سن پانزده سالگي نزد بيكندي بود. او چندين ساعت متوالي با ذكر سند به قرائت حديث پرداخت بيكندي متوجه شد كه اين نوجوان حافظ بيش از هفتاد هزار حديث است، در حالي كه امام بخاري مجلس درس را ترك ميكرد، سليم بن مجاهد يكي از حفاظ حديث نزد بيكندي آمد. بيكندي به او گفت: «اگر كمي زودتر ميآمدي نوجواني را ميديدي كه هفتاد هزار حديث را حفظ است». سليم به مجاهد تعجب كرد و به سرعت به دنبال امام بخاري بيرون آمد تا اينكه به او رسيد و گفت: «آن كس كه هفتاد هزار حديث را حفظ است توئي؟). امام بخاري در جواب گفت: «بله و شايد هم بيشتر. احاديث را از صحابه و تابعين روايت ميكنم در حالي كه زادگاه محل سكونت و تاريخ وفات آنان را نيز ميدانم و نيز ميتوانم آن احاديث را همراه با اصل آنان از كتاب و سنت ذكر كنم»
امام بخاري: زادگاه و خانوادهاش سفر مباركمان را با امام بخاري با معرفي خانواده و زادگاهش شروع كي كنيم. نام مبارك او ابوعبداالله محمد بن ابوالحسن اسماعيل بن ابراهيم بن مغيره بن بردزبه است. برد زبه جد امام بخاري قبل از فتح ايران، زندگي ميمي كرد و آيين زرتشتي داشت و بر همين آيين از دنيا رفت. خانواده برد زبه در بخارا يكي از شهرهاي خراسان بزرگ آن زمان سكونت داشت و اين منطقه در نيمه قرن اول هجري توسط فرمانده قهرمان مسلم بن قتيبه فتح گرديد. مغيره جد سوم امام بخاري توسط يمان بن جعفي والي خراسان به دين اسلام گرويد اما پسر مغيره - ابراهيم - مانند پدرش گمنام زيست و گمنام از دنيا رفت. افراد اين خانواده همگي به زراعت و كشاورزي مشغول بودند و اولين كسي كه در اين خانواده به تحصيل علم پرداخت اسماعيل بن ابراهيم بود. در مجالس علماي شركت، و به سرزمينهاي مختلف مهاجرت ميكرد تا با ائمه و صالحين ملاقات كند و از آنان علم حديث و علم فقه را فراگيرد. از كساني كه از آنان حديث شنيد ميتوان انس بن مالك را نام برد. اسماعيل دو پسر داشت: احمد و محمد. كه از احمد يادي به جزء ذكر نام او در تاريخ نشده است محمد فرزند دوم اسماعيل در روز جمعه سيزدهم شوال سال يكصد و نود و چهار (194) هجري قمري چشم به جهان گشود. هنوز مدت كوتاهي از تولدش نگذشته بود كه پدرش اسماعيل از دنيا رفت. محمد و برادرش تحت نظر مادرشان به زندگي خود ادامه دادند و او عهده دار مسئوليت تربيت آنان گرديد. در كودكي براي محمد حادثه تلخ و ناگواري اتفاق افتاد كه باعث اضطراب و نگراني مادرش شد و خواب و استراحت را از او ربود و آن كور شدن چشمان محمد بود. مادر پرهيزگار دست به توسل و نياز به سوي پروردگارش دراز كرد و شب و روز به ذكر، نماز و دعا مشغول شد تا اينكه ابراهيم خليل را شبي در خواب ديد كه به او گفت: «اي زن! خداوند دعا و گريه ات را اجابت كرد و بينايي فرزندت را باز گرداند». مادر شيدا از خواب پريد. در حالي كه كلمات مژده «ابراهيم خليل» همچنان در گوشش طنين انداز بود. محمد را در حالي يافت كه بينايي خود را باز يافته بود. همان طور كه ابراهيم خليل به وي بشارت داده بود.
🍏آب نخود پخته شده با قدری نمک و ادویه پاککننده و بازکننده انسداد جگر، طحال و کلیه، پاککننده زخمهای چرکی- ضعف جنسی وهمچنین برای استخوان و درد سینه و زخم های ریه عالیست