Смотреть в Telegram
پرسه‌زنِ خیالِ من شب‌ها به پهلو می‌خوابم و پاهایم را جنین‌وار توی شکمم جمع می‌کنم. طاق‌باز می‌خوابی و پاهایت را دراز می‌کنی. چشمانم را نمی‌بندم و به فکر فرو می‌روم. چشمانت را می‌بندی و راحت به خواب می‌روی. به دیوار تکیه می‌دهم. به صندلی تکیه می‌دهی. پنجره را می‌گشایم. پنجره را می‌بندی. لیوان آب را برمی‌دارم و جرعه جرعه می‌نوشم. لیوان آب را برمی‌داری و لاجرعه می‌نوشی. از پنجره به برفی که می‌بارد چشم می‌دوزم. از پنجره به برفی که نمی‌بارد می‌نگری. ماه را نمی‌بینم. ماه را درخشان‌تر و کامل‌تر از همیشه می‌بینی. موبایلم را برمی‌دارم و با خنده استوری دوستی را می‌بینم و در جوابش چیزی می‌نویسم. موبایلت را برمی‌داری و استوری‌های آدم‌های مختلف را از نظر می‌گذرانی، بدون هیچ عکس‌العملی. برای تویی که هیچگاه ندیدمت نامه می‌نویسم. به منی که هیچگاه ندیدی می‌اندیشی و در طلبش دست‌هایت را رو به آسمان بلند می‌کنی. کتاب می‌خوانم اما حواس پرت. به کارهای همیشگی‌ات مشغولی اما بدون تمرکز. از تو دورم. از من دوری. شاید هم به تو نزدیکم. به من نزدیکی. نمی‌شناسمت. نمی‌شناسی‌ام. «در این گوشه با پیراهن آبی‌ام نشسته‌ام. در پیراهن آبی‌ام تو را دوست می‌دارم. در پیراهن آبی‌ام منتظر تو هستم».* تو را نمی‌دانم... ✍🏻 زهرا صلحدار * پرویز دوایی (سبز پری) #نامه_نگاری @zahra_solhdar
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств