روزِ وداعِ یاران
سال ۶۵ در چنین روزی خبر آوردند که عملیات کربلای چهار، لو رفته و هزاران شهید، مفقود، اسیر و مجروح برجا گذاشته است.
عملیات سرنوشتسازی که ناگهان به عملیات فریب تغییر نام یافت!
غواصهایی که دستبسته به دام عراقیها افتادند. اسیرانی که عراق هرگز نامشان را اعلام نکرد و بسیاریشان در آنجا جان دادند.
جوانانی که بیشترشان مفقود شدند و هرگز به وطن بازنگشتند.
روزی که عزیزی از ما هم بین مفقودالاثرها بود و خبرِ شهادتش مثلِ پُتکی بر سر خانواده کوبیده شد و همه را در بُهتی عظیم فرو برد.
همه ناله سر دادند. جامه دریدند. خاک بر سر ریختند...
شوهر خواهرم جزو مفقودین بود. خواهرِ ۱۷ سالهام در حالی بیوه میشد که کودک یک سالهای در آغوش و جنین دو ماهای در شکم داشت.
خبری که تا به امروز سنگینیاش بر دلِ همهی ما بویژه مادر، همسر و فرزندانش سنگینی میکند و آنها را چشم انتظار نگه داشته است.
عملیاتی که هرگز ابعاد، زوایا و نکات پنهان آن برای مردم باز نشد.
و محمود درویش چه به جا گفته است که:
"جنگ پایان خواهد یافت و رهبران با هم گرم خواهند گرفت
و باقی میماند آن مادر پیری که چشم به راه فرزند شهیدش است. آن دختر جوانی که منتظر معشوق خویش است. آن فرزندانی که به انتظار پدر قهرمانشان نشستهاند. نمیدانم چهکسی وطن را فروخت، اما دیدم چهکسی بهای آنرا پرداخت."
✍زینت مهتری
#نه_به_جنگ
#یادداشت_روزانه
@z_mehtari
۱۴۰۳/۱۰/۴