مهمانداری
آذر خانم دختر تهتغاری پاییز، یک ماهی مهمانمان بود. قرار است فرداشب برگردد. لباسهای رنگارنگش را داخل چمدان گذاشته. درش را بسته. منتظر کالسکه، لحظهشماری میکند. او که برود یلدا خانم دختر بلندقامتِ دی ماه، با پالتوی سفیدش، همراه ننهسرما از راه میرسند. باید خانه را برای رسیدنشان آماده کرد. باید کرسی آورد. سماور را آتش کرد. آجیل، هندوانه و انار را روی میز گذاشت. آشنایان را برای استقبال و خوشامدگویی خبر کرد. باید کنارِ هم شاهنامه خواند و به حافظ تفالی زد. زمستان در آستانهی در ایستاده است. میخواهد زنگِ آغازِ آخرین فصلِ سال را به صدا درآورد.
✍زینت مهتری
#یادداشت_روزانه
@z_mehtari