🌴 یـــاس نبـــوے 🌴

#تصمیم
Канал
Логотип телеграм канала 🌴 یـــاس نبـــوے 🌴
@yasee_nabaviПродвигать
249
подписчиков
1,79 тыс.
фото
581
видео
263
ссылки
من آنم کَز فراقت مُستمَندم.... 🌷اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌷 کپی مطالب #حلال 🌸ب نیت فـــرج مولا 🌸 ارتباط بــاما: @Haq_SHahe_Najaf
نیمه‌های تابستان بود😊


چند هفته‌‌ای می‌شد ک دلم خونه‌ی پدر‌بزرگ‌ رو می‌خواست اما کسی دلتنگیم رو نمی‌دید،

برای ی بچه‌ی هفت ساله #تحمل #دلتنگی سخت بود آنقدر سخت ک ی روز صبح کتونی‌ هامو پوشیدم و بی خبر از خونه بیرون زدم...


تنها نشونی ک از خونه‌ی پدربزرگ داشتم ی دکه‌ی روزنامه فروشی سر کوچشون بود...


از شوق رسیدن ب خونه‌ی‌ پدربزرگ‌ تمام مسیرو دویدم تا اینکه چشمم ب دکه‌ی روزنامه فروشی افتاد، خوشحال به داخل کوچه رفتم...


همین‌طور چشمم به خونه‌ها بود ک دیدم ن ... خبری از خونه‌ی پدر بزرگ نیست...

با خودم گفتم حتماً جلوتره ...

خسته و ناامید شده بودم‌...

دیگه می‌دونستم مسیرم اشتباهه ولی نمی‌خواستم اشتباهمو قبول‌ کنم...


ب انتهای کوچه رسیدم و فهمیدم اون دکه فقط شبیه دکه‌ی روزنامه فروشی سر کوچه‌ی پدربزرگ بوده...


تمام‌ مسیرو برگشتم و ب خونه رفتم...

ب همان نقطه‌ی #شروع...

فقط خستگی به تنم موند...


از آن روز سال‌های زیادی می‌گذره...


اما این روزا فک می‌کنم خیلی از ما آدم‌ها هنوز ‌مسیر اشتباه رو می‌ریم...


یادمون میره هر‌چه بیشتر مسیر اشتباه #تصمیم اشتباه رو ادامه بدیم بیشتر باید ب عقب برگردیم‌...


یادمون می‌ره قرار بود ب جایی برسیم ن اینکه فقط در حرکت باشیم...


یادمون میره مسیری ک اشتباه باشه هر‌چ قد بری ب هدفت نمی‌رسی و فقط خستگیش ب تنت می‌مونه...


اینو هم بگم ک اگ صدساله هم‌ بشی باز دلتنگی #سخته


👈🏻اما دلتنگی دلیلی برای ادامه‌ی مسیر اشتباه نیست.👉🏻


(شب نوشت مدیــر)


@yasee_nabavi

🍂یــــــاس نبوی🍂
پســــت #ویــــــــــژه


ماجرا از مهمانی در خانه خدیجه (س) آغاز شد. 👌🏻
روزی خدیجه (س) در خانه خود مجلسی تشکیل داده بود و از عالمان یهودی دعوت کرده بود تا برایش صحبت کنند.
در اواسط جلسه جوانی خوش سیما از مقابل خانه خدیجه (س) گذشت. دانشمند یهودی از خدیجه (س) خواست که او را به مجلس دعوت کند.
پس از پایان مجلس و در هنگام خداحافظی در حالی که شعف از صورت آن عالم یهودی مشهود بود، رو به خدیجه کرد و گفت: «آن چه من در کتاب های آسمانی گذشته خوانده‌ام، نشان می دهد که او پیامبر آخرالزمان است. خوشا به سعادت بانویی که چنین جوانی شوهرش باشد که در این صورت به شرافت، عزت و شکوه دنیا و آخرت نایل آمده است.».

📚مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 41؛ سيد هاشم رسولي محلاتي، درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام (جلد 2)، ص17)


خدیجه با پیامبر(ص) در جد چهارم از طرف پدر و در جد هشتم از طرف مادر متحد بودند، به همین دلیل گاهی همدیگر را پسر عمو، دختر عمو می خواندند. 

هم خدیجه (س) تاجر بود، هم محمد(ص). تقدیر الهی به گونه ای رقم خورد که اسباب همکاری میان خدیجه (س) و محمد (ص) فراهم شد. از برخوردهای نخست، مهربانی و ایمانی الهی در رفتار محمد (ص) می‌دید. روح پاک و قلب لطیف این دختر قریشی، پس از سال‌ها هم کفو خود را پیدا کرده بود. چند بار با این جوان 25 ساله بنی هاشمی مواجه شده بود و دلش دیگر تاب دوری از وی را نداشت. 

بانوی قریشی حصار غرورش را شکست و جایگاه و شوکت دنیایی را به خوشبختی ابدی، به آسانی فروخت. #تصمیم گرفت که در #نخستین #مواجهه‌، دغدغه #ازدواجش با پیامبر(ص) را #مطرح کند. 

روز سرنوشت ساز زندگی خدیجه (س) فرا رسید. پس از سفر تجاری که پیامبر (ص) سرپرستی آن را به عهده داشتند و برای حضرت خدیجه (س) انجام دادند، فرصت ملاقات فراهم شد.
خدیجه با حفظ حیا مقابل پیامبر (ص) آمد و گفت: «ای عموزاده من بر اثر خویشی که میان من و تو برقرار است و عظمت و عزتی که در میان قوم خود داری و امانت و حسن خلقت که شهره همه اهل مکه است، #مایلم_که_با_تو_ازدواج_کنم

📚(سيد هاشم رسولي محلاتي، درسهايي از تاريخ تحليلي اسلام (جلد 2)، ص19-24) 

پیامبر(ص) در پاسخ گفت که این موضوع را با نزدیکان و بزرگانش در میان می گذارد. 


@yasee_nabavi

💐یــــــاس نبوی💐