روزی که رضاشاه به قدرت رسید از میدان قزوین تا میدان راه آهن رو به روی قلعه نوشته بودند: درمان سفلیس و سوزاک
خیلی از مردم سفلیسی و سوزاکی بودند.
رضاشاه بیمارستان فارابی را به خاطر تراخم چشم افتتاح کرد.
در بیمارستان سینا دستگاه آورده بودند تا کچلی ناشی از شپش را برق بگذارند.کمتر ایرانی بود که شپش از سر و رویش بالا نرود.
درسال 1313 رضاشاه بیمارستان پانصد تختخوابی را افتتاح کرد بزرگترین بیمارستان خاورمیانه بود ( که بعد تبدیل به هزار تختخوابی شد ) مردم چیز زیادی از گذشته ایران نمیدانند . بعد از شورش ۵۷ بیمارستانی که رضاشاه با خون و دل ساخته بود را بیمارستان امام خمینی نامگذاری کردند
درسال 1315که رضاشاه از آلمان اتوبوس های بنزی شهری را آورد کسی سوار نمیشد مردم میگفتند از بلاد غیر مسلمان امده و نجس است. بعد قرار شد روی صندلی های چوبی آن دستمالی بگذارند تا باسن ملت مسلمان نجس نشود.
در ایران به خاطر فقر و گرسنگی ، وبا آمده بود که از بیست میلیون جمعیت کشور ، نه میلیون آنها مردند ،
وقتی که در اسفند سال 1299 رضاشاه به تهران آمد با ملتی معتاد رو به رو شد که درکنار خیابانها میخوابیدند.
و وقتی که رضاشاه در شهریور 1320 رفت از کشور ایران رفت ، نه از ده کوره ای به نام ایران ،
مردم همچنان از تاریخ این سرزمین خبر ندارند که از کجا به کجا رسیده بودیم ،
سلطنت برای مردمی که عادت کرده بودند کنار جوب آب، نئشه بخوابند و سوخته تریاک را به انگلیسی ها گرانتر از تریاک بفروشند کار آسانی نبود .
مردمی که چپق کش بودند و شپش از سر هم میگرفتند و زیاد اهل نظم و قانون و نظام نبودند.
رضا شاه و محمدرضا شاه همین مردم شپش زده سوزاکی را به آنجایی رساندند که به 72 کشور جهان بدون ویزا سفر کنند از جمله تمام کشورهای اروپایی ،، بهترین دانشگاه های ایران و جهان میرفتند آنهم به رایگان درس میخواندند و حتی پول تو جیبی هم میگرفتند.. ملت چپق کش نئشه تریاکی را به آنجا رساندند
که بالاترین درامد سرانه خاورمیانه را داشتند پولشان جز 10 ارز معتبر جهانی شد و رشد اقتصادی کشورشان از ژاپن هم جلو زده بود که تاکنون هم هیچ کشوری نتوانسته رکورد رشد اقتصادی ایران پیش از انقلاب رو بشکند ،
ملت چشم تراخمی فقط در عرض ۵۰ سال به آنجا رساندند که خودشان را با اروپاییان مقایسه میکردند نه اینکه همانند امروز ایران را با سوریه و یمن و عراق مقایسه میکنند و ذوق کنان برای یکدیگر تعریف هم میکنند ..
به عنوان یک ایرانی شرم میکنم از تاریخ کشورم بنویسم.
روح آن دو پدر و پسر شاد و یادشان تا ابد دردلها باقی میماند