#دوکوهه !
با من سخن بگو...
بگو که با
#قلبت چه کرده اند...
با حسینیه ی حاج همت...
از سحرهایی که
#مالک و
#ابوذر و دِگر ساختمان ها در حسینیه به نماز می ایستادند و با دیوارهایش سخن میگفتند...
#مالک می گفت و
#مقداد می گریست...
حالا چه؟
حالا که قلب زخمی ات را از جایش درآوردند تا همه ی خاطراتت را پاک کنند!
وای حالا
#حنظله کجا روایت کند کانال و
#تشنگی بچه ها را...
حالا ما به کجا پناه بریم؟
کجا آرام گیریم؟
بغض ها کجا بشکند؟
کجا بین دو
#حرم «حسینیه و گردان تخریب» بدویم و ناله سر دهیم؟
و مگر نه این است که هرجا خدا باشد آنجا حرم امنی است برای دلسوختگان...؟
آه حسینیه ی من!
به راستی که با بالاها تعلق داری
ما که افکارهای افگار دنیایی تو را نخواستیم که رهایمان کنی از هرچه ترس و تردید و تعلق است،
تو اما در آسمان ها خواستنی تری
دیروز
#شلمچه را
امروز تو را
پیش از آن
#گلزار شهیدان گلگون کفن را و فردا و فرداها یاد روشن این حماسه ها را
همه را می خواهند نابود کنند ... همه را
#ما_بی_تفاوت_نیستیم@yade_shahid