بخون و بخنــــــ
😂ــــــد
آخ🤕 کربلای پنج
😄پسر فوق العاده بامزه و دوست داشتنی بود. بهش می گفتند «آدم آهنی»
🤖یک جای سالم در بدن نداشت. یک آبکش به تمام معنا بود. آن قدر طی این چند سال جنگ تیر و ترکش خورده بود که کلکسیون تیر و ترکش شده بود. دست به هر کجای بدنش می گذاشتی جای زخم و جراحت کهنه و تازه بود.
🤕😢اگر کسی نمی دانست و جای زخمش را محکم فشار می داد و دردش می آمد، نمی گفت مثلاً (
آخ آخ آخ آخ آخ) یا ( درد آمد فشار نده) بلکه با یک ملاحت خاصی عملیاتی را به زبان می آورد که آن زخم و جراحت را آن جا داشت.
😊مثلاً کتف راستش را اگر کسی محکم می گرفت می گفت: «
#آخ_بیت_المقدس» و اگر کمی پایین تر را دست می زد، می گفت: «
#آخ_والفجر_مقدماتی» و همین طور «
#آخ_فتح_المبین»، «
#آخ_کربلای_پنج و...»
😁 تا آخر بچه ها هم عمداً اذیتش می کردند و صدایش را به اصطلاح در می آوردند تا شاید تقویم عملیات ها را مرور کرده باشند.
😉😅@yade_shahid