🌷اللهم رب الشهر رمضان
#آخرین آغوش
🌴مجروح بودهنوز درمانش تمام نشد تب داشت رفتیم درمانگاه باب الحوائج
قرار بود بعد درمان برود ولی صبر نکردن تا درمانش کامل شود
۱۴ /۱ /۹۵ شب مهمان بودیم وسط شام زنگ زدند و غذا را تمام نکرده مثل مرغی که از قفس پرید ه باشه گفت باید اعزام شوم گفتم چند دقیقه صبر کن شام بخوریم و فاتحه بدهبم
با جدیدت گفتن لازم نیست واز سفره ی شام بلند شد
🌷گفتن بابا عجله دارم و آن شب من و مادرش تنها غرببانه وبا اشک در چشم با علی جان خدا حافظی کردیم دردل شب
آخرین آغوش گرم علی جان با خانواده بود
🌸یاران آخرالزمان تا ندای امام زمان را می شنوند بی درنگ بپا می خیزند همان شب علی اعزام شد به سوریه
🌴براستی چه کسی می داند در دل شب همه آرام در خواب بودن چگونه پرستوها غریبانه پرواز کردن
🌸 پرستوهای بهاری آمدن
وپرستوهای مهاجر به کربلا ی خانطومان پرواز کردن.....