قوام الملک شیرازی از حمایت بی دریغ بختیاری ها و ایل خمسه برخوردار بود. او در ضمن دوست انگلیسی ها هم بود. اما همین قوامِ پر قدرت و نفوذ، از سوی صولت الدوله (ایلخان مقتدر ایل بزرگ و ترک زبان قشقایی) به چالش کشیده میشد. صولت الدوله به موقعیت صمصام السلطنه بختیاری هم غبطه میخورد. در همین زمان یکی از خوانین ایل قشقایی (رقیب صوالت الدوله) با ایلخان ایل خمسه عليه صولت الدوله متحد شد. صولت الدوله هم به عوض با بخشی از ایل بختیاری علیه خوانین آن متحد گردید. بقیه ماجرا بدین منوال بود: صولت الدوله ایل بویراحمدی را تشویق کرد تا به نیروهای قوام الملک حمله برند. آنان چنان کردند و پیروز هم شدند. اما بعد منطقه وسیعی را تاراج کردند و ناامن ساختند. صولت الدوله در شیراز نیز یک بلوای ضدیهود به راه انداخت تا به تهران (و انگلیسی ها) نشان دهد که قوام الملک قادر به اداره فارس نیست. حتی پای روحانیون بزرگ اصفهان هم به این صف بندی ها کشیده شد. این ماجراها نشان می دهند که ایلات ایران نه تنها قادر به تشکیل جبهه متحد و یکپارچه ای نبودند، بلکه حتی در درون ایل هم وحدت وجود نداشت و دسته بندیهای متعدد، موجب تفرقه ایل میشد.