بخشی از عشق این است که کسی که دوستش دارید، حتی اگر از هر نظر بشناسیدش، شما را ذوقزده کند. این نشانهی آن است که عشق زنده است. سکون و یکنواختی عشق را میکشد _ و نهفقط عشقِ جنسی بلکه همه جور عشق را. به تجربهی شخصی من《ذوقزدگیهای》عشق زناشویی، پس از چند سال اول، گاهی صرفاً ادا و اطوار از آب در میآید؛ و از آن بدتر وجنات کسی است که حوصلهاش نهفقط از شوهرش، بلکه از خودش هم سر رفته است _ درواقع حوصلهاش از خود زندگی سر رفته است. البته من به وقت خودش هرگز این را نفهمیدم. ذوقزدگیهای ا.ف. متفاوت بودند. آدمهایی هستند که کتاب را به زندگی ترجیح میدهند، و از رابطههای عمیق و پُرتب و تابتر میترسند. فکر نکنم من چنین آدمی باشم؛ اما قبول دارم که شاید دوست داشتنِ ا.ف. را به دوست داشتنِ هر کس دیگری که پیشتر یا از آن زمان بهبعد میشناختم ترجیح میدادم. منظورم این نیست که او را بیشتر دوست داشتم _ معقول نیست _ اما او را محتاطانه دوست داشتم: بغایت و با احتیاط.
متن: الیزابت فینچ، جولین بارنز، ترجمهی علی کهربائی، نشر نو
#جولین_بارنز
@volupte