Смотреть в Telegram
درباره فرهنگ ها و نسبیت های فرهنگی مسعود زنجانی @Massoud4474 هیچ فرهنگ ناب و منزهی وجود ندارد، چراکه همه مرزبندی های هویتی، مانند "ما"(خود) و "آنها" (دیگری)، توافقی و تصنعی است. به عبارت دیگر، باید مرزهای میان فرهنگها را سیال دانست و از قطبی سازی های هویّتی پرهیز کرد؛ بی آنکه تمایزها و احیاناً امتیازهای نسبی را نادیده گرفت. از سوی دیگر، با فرض و قبول "هویت نسبی" برای فرهنگها، نباید از یاد برد که هیچ فرهنگ کامل و مستقلی وجود ندارد و فرهنگ ها از طریق ارتباط با دیگری شکل می گیرند و رشد می یابند. "دیگری" شرط شناخت من از خویش است و بدون "او"، امکان هیچ خودآگاهی بلاواسطه ای برای "من / ما" از "خود / خودمان" نیست. بنابراین، بی اعتنایی یک فرهنگ به فرهنگ های دیگر را، باید نشانۀ، نه سلامت، که بیماری آن فرهنگ دانست. همچنین نباید از یاد برد که از "تفاوتها" بیشتر می توان یاد گرفت تا از "تشابه ها". از این رو، یکی از چیزهایی که می تواند مایۀ تباهی جوانان یک جامعه شود، روحیۀ خودبزرگ بینی و به دیدۀ حقارت نگریستن به دیگر فرهنگها است. باید از ابتدا مانع ورود این آسیب در تربیت کودکان شد که "کسانی که همانند ما فکر می کنند، لزوما،ً از کسانی که مانند ما فکر نمی کنند، ارزش و احترام بیشتری دارند".می دانیم امثال ابن سینا در تاریخ ما، هماره، از ابتلاء خویش به قومی که می انگاشته اند که خداوند فقط آنها را هدایت کرده است، در دل، خون می گریسته اند. اما مگر در فرهنگ ما ابن سینا ابن سینا است و چنین جایگاه ارجمندی دارد، آیا جز برای حق طلبی و گشودگی او نسبت به فرهنگ های دیگر است؛ همو که گفته شده چهل بار مابعدالطبیعۀ ارسطو را می خواند تا دریابد و نهایت آنکه اغراض مابعدالطبیعه فارابی را می یابد و تشنگی اش فرو می نشیند؟ بدیهی است همۀ اینها به معنی خودباختگی فرهنگی نیست و نباید باشد. اعتنا به دیگری به معنای قبول کامل و پذیرش کلیت و تمامیت آن فرهنگ نیست. در واقع، مراد نوعی مراوده در قالب یک گفتگوی انتقادی و میان فرهنگی است که در آن محدودیت ها و امکان های "دیگری" را توأمان باید دید و سنجید.* به نظر می رسد، جهان امروز، برای حل و رفع مشکلات خود، بیش از پیش، به گفتگوهای "میان فرهنگی" نیازمند است. اما پیش شرط یک گفتگو و ارتباط میان فرهنگی این است که هیچ فرهنگی خود را از فرهنگهای دیگر مستغنی نداند و به اصطلاح شأن "فرا فرهنگی" برای خویش قایل نباشد. باری، باید عنایت خاضعانه به حق و حقیقت نزد هر فرد و هر فرهنگ داشت. * به نظر می رسد یکی از محدودیت های جدّی که در فرهنگ "غرب"، به لحاظ تاریخی، غالب بوده است، همین "هویت گرایی های جزمیت گرایانه" و "قطبی سازی های غیر سازنده" است که بسیاری از ناقدان فرهنگی در خود مغرب زمین، به ویژه در دهه های اخیر، و برخی از آنها تحت تاثیر فرهنگ های شرقی، آن را مطرح ساخته اند. به عبارت دیگر، از نظر این ناقدان، خود مفهوم سازی های هویتی و تقابلهایی مانند "غرب" و "شرق" از قبل آن، یک ایدۀ جزمیت گزایانه است که نباید مغلوب آن شد، بلکه برعکس، باید با روشنگری های تاریخی و تمدّنی، و همچنین با نشان دادن پیوندها و پیوستارهای فرهنگی، بر آن غلبه کرد. ویرایش جدید: آبانماه 1394
Telegram Center
Telegram Center
Канал