روایتی ساده
از در داروخانه که خارج شدیم، همزمان به هم نگاه کردیم. مرد که کارشناس دارویی بود، خیلی باحوصله سخن میگفت. به سوالات بیشمار ما با خوشرویی پاسخ میداد. همدلانه تلاش میکرد مشکل را حل کند. او راهنمایی میکرد چه باید بکنیم و کجا باید برویم. چه کارهایی باید انجام دهیم که از نظر مالی به مشکل برنخوریم و دارو را سریع دریافت کنیم.
هنگام مراجعهی ما داروخانه خلوت بود. ولی مطمئنا از صبح مراجعین بیشماری داشت. داروخانهی شبانه روزی مرکز استان است و همواره برای گرفتن داروهای خاص و کمیاب، به آنجا مراجعه میکنند.
کارمان انجام نشد ولی برخوردِ خوبِ آن آقای محترم، اثر خوبی رویمان گذاشت. چرا وقتی میتوانیم با خُلقی خوش، روز یکدیگر را بهتر کنیم، آن را دریغ میکنیم.
گاهی حس میکنم تعدای آدم هستیم که دور هم جمع شدهایم، و همه از هم طلبکاریم. مطمئنا هر کس برای رفتارش دلایل متعددی دارد و حتما هم خود را محق میداند. با اینهمه، هنوز هم هستند آدمهای خوبی که در هر جایی که فعالیت میکنند، با رفتاری صحیح و در خور، حسی انساندوستانه منتقل میکنند. همین رفتارهای کوچک و مهربانیهای ساده میتواند، تاثیر عمیقی بگذارد.
گاهی وجود این آدمها را فراموش میکنیم. الان که یادداشت را مینویسم حسرت میخورم چرا از او تشکر کافی نکردم. باید بداند رفتار سنجیدهاش دیده میشود.
#یادداشت
@vazhechean