بگذار امروز از چشم هایت بنویسم...
از بوسیدنی بودنشان...
از کهکشانی بودنشان...
بنویسم که از لحظه ای که چشم هایِ تو را دیدم ستارهها از دیدهام تار شدند...
و بنویسم که از همان لحظهی نخست، هرگاه چشمانِ تو را میبینم حتی عقربههایِ ساعت به حسادت چنان تند میگذرند که گویی هزاران سال برای خیره شدنم به خیره شدنت،زمانِ کوتاهیست..