وقایع پلدختر

#نوستالژی
Канал
Логотип телеграм канала وقایع پلدختر
@vaghayepoldokhtar1Продвигать
24,86 тыс.
подписчиков
75,9 тыс.
фото
11,1 тыс.
видео
43,6 тыс.
ссылок
ارتباط با ما(انتقادها ، پیشنهادها ، تشکرها و ارسال سوژه های خبری و تبلیغاتی) را با ادمین ما به اشتراک بگذارید. ارتباط با مدیر کانال 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 @vaghayeh95
Forwarded from اتچ بات
🌀 #کارگاه_شعر_مهراب🌀


#نوستالژی( #مدرسه ی کودکی)

مدرسه با آن همه آموزگار
نقش بسته خاطراتش ماندگار

گاه از شیراز گاهی هم زِ رشت
عاشق و دلداده ی دریا و دشت

پُر زِ عطر مهربانی بود و یاس
یاد باد آن مدرسه با صد سپاس

دور از هر فرم و رنگی، پیرهن
سادگی ها پوششی زیبا به تن

کفش هامان آشنا با بوی خاک
همدم آن دره های سینه چاک

همنشین سبزه و کوه و کَمَر
مونس آن جاده های خشک و تَر

کیفمان  با  دست های  مادران
نقش می بست تار و پودش رایگان

یاد باد تکلیف ها و مشق عید
بوی دفترهای صد برگ و سفید

تخته های خط کشی، سبز و سیاه
واژه های" آب، بابا و خدا"

یاد گچ های سفید و صورتی
گاه آبی، گاه زرد کودکی

در علوم سیر و سیاحت داشتیم
با طبیعت فکر راحت داشتیم

زنگ دینی با خدا گفتن سرود
با زلالی، پاک بودن مثل رود

زنگ ورزش پُر تحرک، پُر زِ شور
یک طناب ساده، یک عالَم سرور

ساحل جغرافیامان خوب بود
نقشه ای با خط کشی از چوب بود

در هنر بی رنگ هامان، رنگ بود
سایه روشن هایمان، همرنگ بود

زنگ فارسی، جنگل گیلان و رود
می سرودیم" باز باران" با سرود

یاد کوکب خانم آن پاکیزه زن
سفره اش خوش رنگ همچون پیرهن

ماست بود و نان تازه با پنیر
تخم مرغ نیمرو ، لیوان شیر

یاد آن حیوان های بینوا
می سرودند ای حسن رفتی کجا؟!

بی غذا و آب اینجا مانده ایم
ما بدون تو چه تنها مانده ایم

یاد دندان های شیری هُما
دختر پاکیزه روی و بی ریا

یاد آن دهقان که مانده یادگار
جامه اش را کَند از تن، بی قرار

آتشی در پیرهن افکند زود
مشکل یک واقعه را حل نمود

یاد آسیابان و آرد و گندمش
یاد نانوا، مهربان با مردمش

یاد آن صد دانه یاقوت و انار
قرمز و رخشان ، چه خوب و آبدار!

غرق در تصمیم کبری می شدیم
با" کتاب خوب" زیبا می شدیم

ما زِ چوپان و دروغش گِله مند
چون دروغش، گرگ شد بر گوسفند

یاد آن اشک یتیم و پادشاه
آن که تاجش بود از خون شما

یاد آن تحسین روباه از خروس
باورش شد آن خروس و کرد گوش

یاد زاغَک با پنیر با نمک
یاد آن نیرنگ روباه و کَلَک

زنگ انشا می نوشتیم از خدا
از خدای بی نهایت با صفا

با ریاضی بی حساب بودیم ما
فارغ از کیف و کتاب بودیم ما

جمع هامان جمع هایی ساده بود
کسرهامان، از قلم افتاده بود

ناخوشیمان با خوشی تقسیم بود
زندگی آرام و دور از بیم بود

کاشکی آن سادگی ها می رسید
کودکی را با بهایی می خرید!

 

👁‍🗨اخبار فوری|معتبر|جذاب👇

📡@vaghayepoldokhtar1
Forwarded from اتچ بات
🌀 #کارگاه_شعر_مهراب🌀


#نوستالژی( #مدرسه ی کودکی)

مدرسه با آن همه آموزگار
نقش بسته خاطراتش ماندگار

گاه از شیراز گاهی هم زِ رشت
عاشق و دلداده ی دریا و دشت

پُر زِ عطر مهربانی بود و یاس
یاد باد آن مدرسه با صد سپاس

دور از هر فرم و رنگی، پیرهن
سادگی ها پوششی زیبا به تن

کفش هامان آشنا با بوی خاک
همدم آن دره های سینه چاک

همنشین سبزه و کوه و کَمَر
مونس آن جاده های خشک و تَر

کیفمان با دست های مادران
نقش می بست تار و پودش رایگان

یاد باد تکلیف ها و مشق عید
بوی دفترهای صد برگ و سفید

تخته های خط کشی، سبز و سیاه
واژه های" آب، بابا و خدا"

یاد گچ های سفید و صورتی
گاه آبی، گاه زرد کودکی

در علوم سیر و سیاحت داشتیم
با طبیعت فکر راحت داشتیم

زنگ دینی با خدا گفتن سرود
با زلالی، پاک بودن مثل رود

زنگ ورزش پُر تحرک، پُر زِ شور
یک طناب ساده، یک عالَم سرور

ساحل جغرافیامان خوب بود
نقشه ای با خط کشی از چوب بود

در هنر بی رنگ هامان، رنگ بود
سایه روشن هایمان، همرنگ بود

زنگ فارسی، جنگل گیلان و رود
می سرودیم" باز باران" با سرود

یاد کوکب خانم آن پاکیزه زن
سفره اش خوش رنگ همچون پیرهن

ماست بود و نان تازه با پنیر
تخم مرغ نیمرو ، لیوان شیر

یاد آن حیوان های بینوا
می سرودند ای حسن رفتی کجا؟!

بی غذا و آب اینجا مانده ایم
ما بدون تو چه تنها مانده ایم

یاد دندان های شیری هُما
دختر پاکیزه روی و بی ریا

یاد آن دهقان که مانده یادگار
جامه اش را کَند از تن، بی قرار

آتشی در پیرهن افکند زود
مشکل یک واقعه را حل نمود

یاد آسیابان و آرد و گندمش
یاد نانوا، مهربان با مردمش

یاد آن صد دانه یاقوت و انار
قرمز و رخشان ، چه خوب و آبدار!

غرق در تصمیم کبری می شدیم
با" کتاب خوب" زیبا می شدیم

ما زِ چوپان و دروغش گِله مند
چون دروغش، گرگ شد بر گوسفند

یاد آن اشک یتیم و پادشاه
آن که تاجش بود از خون شما

یاد آن تحسین روباه از خروس
باورش شد آن خروس و کرد گوش

یاد زاغَک با پنیر با نمک
یاد آن نیرنگ روباه و کَلَک

زنگ انشا می نوشتیم از خدا
از خدای بی نهایت با صفا

با ریاضی بی حساب بودیم ما
فارغ از کیف و کتاب بودیم ما

جمع هامان جمع هایی ساده بود
کسرهامان، از قلم افتاده بود

ناخوشیمان با خوشی تقسیم بود
زندگی آرام و دور از بیم بود

کاشکی آن سادگی ها می رسید
کودکی را با بهایی می خرید!

 🏠 #در_خانه_بمانیم

👁‍🗨اخبار فوری|معتبر|جذاب👇

📡@vaghayepoldokhtar1
💥#نوستالژی_تیم_منتخب آموزشگاه شهرستان پلدختر💥

⚽️بازیکنان تیم فوتبال منتخب آموزشگاه شهرستان پلدختر در سال 1382

⚽️#ایستاده_از راست:

حسن رضایی(کاپیتان ).مجتبی بابایی-محمدستاری-سجاد متش بیرانوند-سیدعلی موسوی -نبی حاتمی


⚽️#ردیف_جلو از چپ :

سعید مرادی-محمداسماعیل پور-ابوذرسلطانپور-عزیزی-صدرالدین
باباخانی

🌀تیم فوتبال پلدختر  سال 82  به عنوان منتخب اموزشگاهای لرستان قهرمان شد.

💥امانت داری و اخلاق مداری
استفاده از اخبار با ذکر منبع وقایع پلدختر مجاز است💥
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻

👁‍🗨اخبار فوری|معتبر|جذاب👇
https://telegram.me/joinchat/DFsNIEEO4XwdLqk6lKuDBQ
وقایع پلدختر💢💢💢💢💢💢💢