دو نفر از آنها، فخرالدین عظیمی و مارک گازیوروسکی آکادمیک و نفر سوم داریوش بایندر، تحلیلگر مسائل ایران و دیپلمات سابق در سازمان ملل متحد است.
هر سه به تحقیقات یکدیگر واقفند. مقاله گازیوروسکی نقدی است بر کتاب "ایران و سیا؛ بازبینی سقوط مصدق" نوشته بایندر.
مقاله بایندر واکنشی است به نقد گازیوروسکی. مقاله عظیمی نقدی است تکمیل شده بر کتاب بایندر که نسخه کوچکتر آن منتشر نشده است.
یکی از موضوعات اصلی برای هر سه نویسنده در این مقالات شناسایی "بانیان" ، "عاملان" و "طراحان" کودتای ۲۸ مرداد است.
موضع فخرالدین عظیمی و مارک گازیوروسکی نمایانگر نقطه نظر پژوهشگرانی است که رویدادهای تاریخی پیرامون این واقعه را با دقت برشمرده و در مورد آن موضعی کاملا روشن اتخاد کرده اند.
اما موضع بایندر پیچیدهتر است. بایندر میگوید که عملیات سری آژاکس برای سرنگونی مصدق به نیرویی محرکه در داخل دامن زد که سرانجام در ۲۸ مرداد به سقوط مصدق منجر شد.
سپس او نظریه خود را قدری رقیق تر بیان میکند و مینویسد "اقدامهای سیا قاعدتا" باید تأثیرات خود را بر اوضاع آن زمان گذاشته باشد، حتی اگر این اقدامها در حاشیه حوادث اصلی که منجر به ۲۸ مرداد شد، صورت گرفته باشد.
هرچند او در این مقاله مشخصا از موضوعی که آن را "قیام ملی" توصیف میکند فاصله می گیرد، فرضیه ای که او ادعا میکند متعلق به رژیم سابق است.
بایندر در کتابش می نویسد: "موضوع خودجوش بودن یا نبودن در حوادث ۲۸ مرداد یکی از موضوعات اصلی تحقیقات ماست."
چند صفحه قبل در این کتاب، او این فرضیه که ۲۸ مرداد یک کودتای نظامی بوده است را رد می کند.
اما سپس تلویحا موضوع یک توطئه محرمانه برای براندازی حکومت را مطرح میکند و می نویسد: "بیشتر اتفاقات و نه همه آنچه رخ داد، خودجوش بوده است."
سپس با دلالت بر نظر هندرسون و جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه وقت آمریکا تصریح می کند که "ماهیت حوادثی که رخ داد ناشی از محرکه های داخلی و خودجوش بوده است."
بنابر این به نظر می رسد که بایندر قدری دست و پای خودش را در پوست گردو گذاشته است. از طرفی او نمی خواهد با فرضیه "قیام ملی پوچ" مرتبط باشد زیرا خوب می داند که با شواهد تاریخی که عظیمی و گازیوروسکی ارئه داده اند، مطابقت زیادی ندارد.
اما در عین حال شواهد و قرائن او را به سمت همان فرضیه قیام ملی سوق می دهند.
اگر هدفش آنطور که زیرنویس عنوان کتابش : " کودتا، قیام ملی یا چیز دیگر" مطرح می کند و به خوانندگان نیز طوری القا می شود که در طول کتالب انتظارش را می کشند، این باشد که تئوری متفاوتی از دلایل بروز ۲۸ مرداد وجود دارد، متاسفانه قطعا موفق به این کار نشده است.
البته بایندر تلاش می کند که خوانندگان این کتاب را تلویحا با تئوری اسرار آمیز "متفاوتی" آشنا کند. فرضیه ای که می گوید آیت الله بروجردی،از بلندپایه ترین روحانیون عصر که به شدت با مصدق مخالف بود، هواداران خود را در جریان مخالفت خود با حکومت مصدق قرارداده بود و به همین دلیل آنها با پیوستن به هواداران سرلشگر زاهدی به خیابان ها ریخته و منتهی به کودتای ۲۸ مرداد شدند.
بایندر در کتابش بخشی دارد به نام "حلقه گمشده: عامل بروجردی". این فصل از کتاب که بر فرض کلیدی است،قصد دارد قضیه "تئوری متفاوت" را روشن کند. اما متاسفانه درباره این فصل از کتاب به اندازه سایر بخش ها تحقیق نشده است.
اینکه بگوییم آیت الله بروجردی با آیت الله کاشانی و سایر فعالان مخالف مصدق به طور ضمنی همراه شد و یا اینکه او عضوی از گروه روحانیون نهم اسفند بود، نشان دهنده عدم آشنایی کافی با منابع و مطالب آن دوره است.
اگر نتیجه بگیریم که آیت الله بروجردی که در نهم اسفند و سال پیش از آن، مانع از خروج شاه از ایران شده بود، مجددا روز ۲۵ مرداد، زمانی که شاه می خواست ایران را ترک کند، مداخله کرد، قابل اثبات نیست.
خوشبختانه آزادی مطبوعات در دوران مصدق انبوهی از اطلاعات از همه طیف های سیاسی دوران بر جای گذاشته است که یک پژوهشگر صبور با مشاهده آن می تواند رابطه بروجردی با کاشانی و با مخالفان مصدق و حتی با خود مصدق را به درستی ارزیابی کند.