«رقص کلمات»رقص کلمات بر روی صفحات خالی دفتر شاید تک عنصری است که تا به حال تئاتر انسانیت را به پیش رانده است. هنگامی که فردی ناچار از جبری که بر وی تحمیل شده دست به قلم میبرد و قلم را بر روی صورت صفحات میکشد، دنیایی از وجود او، نقشی از تنش مکتوب میگردد.
🌏 شاید دنیایی در گوشهای کوچک از زمینی بزرگ و صحنهای وسیع؛ اما دنیایی پر از احساسات و ذات آدم بودن؛ گرچه صفحات تمام میشوند ولی زندگی انسان نه.
صدها، هزاران بار تکرار میشود؛ نوشتن را میگویم. هربار که فردی در مقابل سدی بزرگ قرار میگیرد که بنش را میلرزاند انگار وقت نوشتن میرسد. وقت آن که آثار اسفبار یک جنگ بیربط به کشوری و ملتی که هنوز آنقدر درک خوبی از دنیای اطرافشان ندارند در یک سمفونی خلاصه کرد.
🔖 شاید هم وضعیت اجتماعی و مشکلات استعمار را در زندگی چند فرد روایت کرد یا حتی ذات انسانیت را در سفرهای فضایی پسرکی نقد کرد. انسان در این هنگام با هنر نرم نوشتن به جبر اعتراض میکند و برای وجودیتش دست و پا میزند.
این دست و پا زدنها هیچگاه بینتیجه نیست. افراد هرگز نمیتوانند از اجتماع وقتشان رها شوند؛ اما هنر اعتراض در پوشش کلمات ورای یک نسل و وقت است کتوب زیادی هستند که شاید دنیای ما را جابهجا نمودهاند؛ گرچه در هنگام نوشته شدن هدف مورد دیگری بوده باشد.
🖌 داستان پردازی، حرفهای نقادانه، خبرنگاری و همسان اینها آنچه ملتی بوده و تجربیاتشان را به ما میرسانند و این نتیجه واقعی نوشتن است. این موسیقی رقصی است که نویسندگان برای صحنه بازی انسانیت مینوازند.
🕊 روز کتاب و کتابخوانی مبارک.
✍ محمد بابازاده
#قلم_ما#بهانه🆔 @ToranjSUT