Смотреть в Telegram
زبانِ درد از یک گفت‌وگو با معین نادری ۱.    می‌گویم «آن‌قدر راه رفته‌ام که پام دیگر درد می‌کند.» تو از این لغتِ «درد» چه چیزی می‌فهمی؟ دردی را که من دارم می‌کشم؟ این لغت بین من و تو میانجی می‌شود، از سمت من فرود می‌آید روی حافظه‌ی تو، دردی که کشیده بوده‌ای را احضار می‌کند تا تو هم تصوری از درد من داشته باشی. تنها یک «تصور» و نه تجربه‌ای از درد من. اما دردِ من هست. دردِ من وجود دارد. هرچند نه برای دیگری. درد من چیزی در جهان است که جز خودم، هیچ‌کس نمی‌تواند تجربه‌اش کند: یک بن‌بستِ خصوصی. می‌گویم «آن‌قدر راه رفته‌ام که پام دیگر درد می‌کند.» و تو می‌گویی «می‌فهمم.» و واقعاً می‌فهمی. می‌فهمی که درد کشیدن چیست، و من در حال درد کشیدن‌ام. نمی‌گویی «دارم تجربه‌اش می‌کنم.» ناممکن است. درد کشیدن یک نقطه‌ی کور تماماً شخصی است که دیگری راهی برای ورود به اقلیم آن ندارد. تو دیگری هستی ـــ همواره نسبت به درد من دیگری می‌مانی. پس این تجربه‌ی درد کشیدن، پایه و اساسی برای سوژگی من در جهان است: لحظه یا حالتی که سوژگی من را در جهان بنیان می‌گذارد. پرسش از سوژگی من، پرسش از دردی‌ست که می‌کشم: چه چیزی در تو هست که چیزی از چیزهای جهان باشد اما جز تو هیچ ادراک‌کننده‌ی بی‌واسطه‌ی دیگری نداشته باشد؟ پاسخ می‌دهم: دردی که می‌کشم. ۲.     تصور دیگری از درد من، همواره تصوری واسطه‌مند است. تو درد من را تجربه نمی‌کنی، امّا بی‌وساطت زبان حتا تصورش هم نمی‌توانی بکنی. من زبان را پل می‌کنم تا تو بدانی که دارم درد می‌کشم، هرچند نتوانی و من هم نخواهم که تو هم-دردم باشی: هم-دردی در ساحت تجربه ناممکن است. من همواره بیرون از درد تو می‌مانم. من همواره نسبت به درد تو خارجی به حساب می‌آیم. به سادگی: چرا که من تو نیستم. پس یک بدن، با درد گرفتن‌اش، دارد برای چه مخاطبی چیزی را بیان می‌کند؟ یک خستگی را، یا یک شکستگی، یا یک آسیب. درد صورتی از بیان است: با درد چیزی هست که دارد بیان می‌شود. درد یک بیان‌گری بی‌واسطه است: خدشه‌ای در خود-آگاهی من که این‌همانی من را به‌هم می‌زند. من را از نظم طبیعی‌ای که در آن اندام‌هام برایم نامرئی هستند بیرون می‌آورد تا وجود بخشی از بدنم را به من گوش‌زد کند ـــ درد بیان‌گر است: عضوی از من را به من بیان می‌کند. یک خطابه‌ی درونی/ یک مونولوگ که هرگز مخاطبی دیگر جز خودم نخواهد داشت.    بدن موقع درد کشیدن، در حال گفت‌وگو با خود است. تصویرهای واسطه‌مند درد من، دیگری را از دردم باخبر می‌کنند: چه درباره‌ی دردم حرف بزنم، چه از شدت پا درد بلنگم یا از سردرد به خودم بپیچم. دیگری بازنمایی‌های درد من را می‌بیند. دیگری‌ای که با این حال نمی‌تواند دردِ من را تجربه کند. من تا ابد در محوطه‌ی دردم تنها می‌مانم ـــ در حضور دیگری‌ای که به من خیره شده است، سر تکان می‌دهد، دردهای حافظه‌اش را به‌یاد می‌آورد و با لغت‌های نگرانش به من که درد می‌کشم می‌گوید «می‌فهمم، می‌فهمم.»
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств