خـــــدایا ... ما دنیا رابه خودمان غل و زنجیر ڪردیم، ولی آزادی و پرواز توقع داریم ... ای بی نیاز، زنگار دلمان را بزدا، به ما بال پرواز و پای رفتن عطا ڪن.
ای منتهای آرزویم، از خودم چه بگویم ڪه همه را دانی و از تو چه بگویم ڪه فراتر از آنی. من تو را می خوانم ڪه راز هر چه عشقی.
بارها دیدهام که خدا چگونه در دلِ تلخترین تصمیمها، جانکاهترین صبوریها و ناامیدکنندهترین روزها با "خیرا کثیرا" آمده است.
گاهی امید و اعتماد همانند نوشیدن جام شوکران است اما با دلت حرف بزن، به عقلت بگو ﴿لعل الله یحدث بعد ذلك خيرا﴾ و حتی اگر دل و عقلت با تو به جنگ برخاستند رهایشان کن! گاهی آدم باید حتی از خودش هم دست بکشد تا به "خیرا کثیرا" برسد.