«رسالت هنرمند معاصر: نگاهی به چند چهره شاخص»به قلم شهریار قربانیان (ادمین)
هنر معاصر ایران، در دهههای اخیر، شاهد ظهور هنرمندانی بوده که هر یک به شیوهای منحصر به فرد، رسالت هنرمند تجسمی را تعریف و اجرا کردهاند. در این میان، میتوان به چند چهره شاخص اشاره کرد که هر کدام وجهی از این رسالت را به نمایش گذاشتهاند.
علی گلناز، با خلق جهانی شخصی و منحصر به فرد، نمونهای درخشان از هنرمندی است که توانسته دغدغههای درونیاش را به زبانی تصویری ترجمه کند. در آثار او، رنگها چنان با رؤیا درآمیختهاند که گویی به جهانی موازی با واقعیت پا میگذاریم. این جهان، اگرچه شخصی است، اما با مخاطب ارتباطی عمیق برقرار میکند.
علیرضا چلیپا، از سوی دیگر، نماینده هنرمندی است که به زمانه خود پاسخ میدهد. او با درکی عمیق از اتمسفر زمان، آثاری خلق کرده که بازتابدهنده روح دوران است. در کنار او، حامد صدر ارحامی را میبینیم که با رویکردی تاریخمند، معناها را در بستر زمان میکاود و به زبانی معاصر بازگو میکند.
آدمبکان، با رویکردی تهاجمی و انتقادی، نمونهای از کنشگری هنری است. آثار او نه تنها بازتابدهنده مسائل اجتماعی هستند، بلکه موضعی فعال در برابر این مسائل میگیرند. این نوع نگاه، که در هنر غربی سابقهای طولانی دارد، در کار او به زبانی بومی ترجمه شده است.
وحید چمانی، در پروژه بصری خود، به کاوشی درونی، در بستر تاریخی-اجتماعی، و فرهنگی-هنری ایران دست زده است. او با بررسی شخصیتها و روابط انسانی، لایههای پنهان وجود را آشکار میکند. در همین راستا، سعید امکانی با تمرکز بر احساسات و دغدغههای نوستالژیک، پلی میان گذشته و حال میزند.
عیسی جباری، با قرار گرفتن در موقعیت پرسش، نمونهای از هنرمند پرسشگر است. او مفاهیم پذیرفته شده را به چالش میکشد و مخاطب را به تفکر وا میدارد. آثار او نشان میدهد که هنر معاصر میتواند محملی برای طرح پرسشهای بنیادین باشد.
این هنرمندان، هر یک به شیوه خود، نشان دادهاند که هنر معاصر میتواند هم به دغدغههای فردی بپردازد و هم با جامعه پیوند برقرار کند. آنها ثابت کردهاند که رسالت هنرمند، طیفی گسترده از خلق جهانهای شخصی تا کنشگری اجتماعی را در بر میگیرد. این تنوع رویکردها، نشاندهنده غنای هنر معاصر ایران و توانایی آن در پاسخگویی به نیازهای متنوع جامعه امروز است.
♦️ اطلاع رسانی رویدادهای هنری تهران:
@TehrArt