🌺گلچین تازه های سپکو🌺

#پروین‌
Канал
Логотип телеграм канала 🌺گلچین تازه های سپکو🌺
@tazehayesepkoПродвигать
212
подписчиков
1,3 тыс.
фото
18
видео
150
ссылок
تازه ترین آفرینه های سپکوسرایان با واژه های پارسی سره را از کانال گلچین تازه های سپکو دنبال کنید
#رگ‌


رگ‌ شب‌‌
دست‌ آسمانی‌ است
که‌ ماهش‌‌ بادلبری‌
و‌‌ستاره‌ هایش‌ چشمک‌ زنان‌
کمر‌ زمین‌ را‌
رگ‌ به‌ رگ‌ می‌کنند‌


#پروین‌ دخت‌   اطیب‌
#سپکوپارسی_سره
#چشم


چشم ‌ گمان
در‌‌کدامین‌ کرانه
از‌ نگاه‌  روزگار
گره‌ ‌ می‌خورد
که‌ این‌ چنین‌
باید‌ بست‌
چشمان  ابری‌ را‌ ‌


#پروین‌_دخت‌_اطیب‌
#سپکو‌‌_پارسی_سره
#مزه


مزه‌ی‌ دبش‌ می‌دهد‌
خنده‌ های‌ تلخی‌
که‌ در‌ گردباد زندگی‌
از  گریه‌ ی‌ ابرها‌
دلگیر‌تر‌
ومزه‌ی‌‌ تنهایی‌ می‌دهد


#پروین‌_دخت‌_اطیب
#سپکو‌_پارسی_سره
#تار


بزن‌ تار
که‌ امشب‌ باران‌ نمی‌ بارد‌‌
از‌ چشما‌‌نم‌ 
خانه‌  دل ابریست‌ ‌
و گریه‌ های‌ شب‌
گمان ماه‌ را
تار‌‌ کرده است


#پروین_دخت‌_اطیب‌
#سپکو_پارسی_سره
#شب


هرشب‌ ‌زنی در من
به‌ جشن‌ ماه‌ می‌رود
و‌ سینه‌ ریزی‌ از‌ گمان
به‌ گردن‌ ستاره‌ ها‌ می‌ آویزد‌
تا‌ از‌ پنجره‌‌ی‌ تنهایی‌
گریز دهد
شب‌‌ دلتنگی‌ را


#پروین‌_دخت‌_اطیب
#سپکو_پارسی_سره
#پنجره

پنجره رابطه‌ای‌ست
میان سرگردانی دو نگاه
نه شروع است
و نه پایان
راهی‌ست طولانی
بین بسته و باز شدن پنجره‌ها

#پروین_اسماعیل‌زاده
#سپکو
#ماه

ماه خندید
وقتی لب‌هایم را نوشیدی
حالا می‌توانم
تاک شوم
اگر ماه بماند

#پروین_اسماعیل‌‌زاده
#سپکو
#تصویر

تصویری
میان من و آیینه‌ است
وقتی تو به ماه پیوستی
دو ستاره ماند
و یک تصویر

#پروین_اسماعیل‌زاده
#سپکو
#خشک

گل‌های خشکی
که لای کتاب‌هایم
مانده‌ است
پیمانی‌ست میان واژه‌ها
و لب‌های خشکم 

#پروین_اسماعیل‌‌زاده
#سپکو
#شب

به استقبال شب می رود
تا اندوهش
در تاریکی گم شود
زنی که
روح خسته اش
پوست  شب را می‌بوسد

#پروین_اسماعیل‌_زاده
#سپکو
#آسمان

آسمان مثل گذشته نیست
انگار ماه
روی شانه‌هایش
سنگینی می‌کند
نگران می‌شوم
وقتی ستاره‌ای
در آسمان ندارم

#پروین_اسماعیل‌_زاده
#سپکو
#زمان

زمان همه‌ی محاسبات را
به‌هم می‌ریزد
دیگر نیازی
به طوفان نیست
وقتی با نسیمی
برمی‌گردیم
به زمان صفر

#پروین_اسماعیل‌زاده
#سپکو
#عروس

عروس پاییز
مرده است
کلاغ‌‌ها کنار استخوانش
خودکشی کرده‌اند
اما بهار باور ندارد
لباس عروس می‌دوزد

#پروین_اسماعیل_زاده
#سپکو
#پاییز

هر پاییز
بغض‌هایش را
قورت می‌دهد
پرنده‌ای
که جوجه‌هایش را نشمرده
تخم‌‌هایش را
در سبد پاییز می‌گذارد

#پروین_اسماعیل‌_زاده
#سپکو
#آفتاب

افتاب اینجا
خاکستری ست
چقدر تاریکی
و  بیهودگی
پرده را کنار بزنید
دنیا
این همه آفتاب ندارد

#پروین_اسماعیل_زاده
#سپکو
#روز

وقتی روز
درپرواز کلاغ ها
سیاه پوش می شود
وپرنده پرواز را
به ارزن می فروشد
تو نشانی روز را نپرس

#پروین_اسماعیل_زاده
#سپکو
#تنهایی

تنهایی
لباس نویی ست
که سالها
در انتظار بهار
سر کرده است
تا
پیله ی تنهایی ش را بدرد

#پروین_اسماعیل_زاده
#سپکو
#بازو

بازوانت را
به کدام باد فروختی
که تکیه گاهم
غروب پاییز
همسفرم خیابانهای باکره
و هدیه ام
بازوان تنهایی است

#پروین_اسماعیل_زاده
#سپکو
#سال

آن سال ها
از دودکش های شهر
دودی بر نخواست
نقطه های سیاه
ریشه دواندند
حالا شعر بغض می کند
در گلوی این سال ها

#پروین_اسماعیل_زاده
#سپکو

#