🌺گلچین تازه های سپکو🌺

#تاک

رگ کدام تاک را زده اند
که کبوتری از مستی افتاده است
کفش های جاده جفت نیست
و روزها می لنگد
راستی نمی دانی
چندساعت است
از تیک تاک افتاده ام

#علی_محمدی
#سپکو

#تاب

تاب می خورد
به روی طناب
رد دست هایی که روزی
برای یقه ی پیراهنم
بی تاب بود

#سپکو
#علی_محمدی

#زخم

زخم می زند
گرگ خیالت
به بره ی احساسم
می بندم با محبت نور
زخم های شب زده را


#سپکو
#علی_محمدی

#رنگ

یک رنگ باید نوشت تو را
ای متولد شده ی بال نسیم
شاپرک ها را
به معبد چشم هایت خوانده ام
تا شاید مستحاب شوی
در یکرنگی احساسم


#علی_محمدی
#سپکو

#آشفته

چون موج های آشفته
در دهان باد
ضربه میزند
اقیانوس نبودنت
به کویر خاطره ها
ببین اینجا کسی هنوز هم
پای خیالش آشفته است

#علی_محمدی
#سپکو

#مو

مو هایت را باز کن
باران ببارد
آنجا که پاهای راه خسته است
من هزار سال پس از مرگ
ققنوس خواهم بود
از خاکستر آرزوهایی
که روزگاری در موهایت دست داشت

#علی_محمدی

#آرزو

سنگین بود آرزوها
برای دست های کوچک
آنروز که آسمان شکست
پرنده ای را گچ گرفتند
تا تندیسی باشد
از بلند پروازی آرزوها

#علی_محمدی
#سپکو

#کشف

کشف حجاب که می کنی
باد دنبال مکانی امن
زمین را میگردد
اگرچه جرم است خنده
حرام است بوسیدن
من از پوست تن سیب
در پی ِ کشف تو ام

#علی_محمدی
#سپکو

#حوصله

حوصله که سر ریز شود
حوض خیال پر از آبرنگهاست
ای کاش دست های نقاش
رود را زنده کند 
که آدم ها خفه اند 
در بی حوصله گی

#علی_محمدی
#سپکو