🌺گلچین تازه های سپکو🌺

#زخم


زخم‌هایم را
لابه‌لای موهایم می‌بافم
آینه از درد
به خود می‌پیچد
و در میان دیوارها
زخمی نو جوانه می‌زند


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#پرنده


روزی هزاران پرنده
از شانه‌هایش خواهد پرید
زنی که شب
در موهایش چنگ می‌زند
با آواز بی‌بالی
که سال‌هاست
خواب پرنده‌شدن می‌بیند


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#واپسین


در واپسین پرسه‌های باران
بوسه‌هایت
بر شاخسار پندارم
شکوفه‌های گیلاس بود
و نگاهت
بی‌پیرایه بهاری
در واپسین‌دم


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#باران

باران بی‌گمان
نگاه ابر خسته‌ای‌ است
که خواب را
بر پلک‌های این شهر
باران‌زده کرده است


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#باران

پژواک باران است
پندار بوسه‌های تو
که بر پلک دَمَک ها می‌نشیند
و در چشم برهم‌ زدنی
نگاه ابری‌ام را بارانی می‌کند


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#آفتاب

آفتابی که هر روز
به اتاقم سرک می‌کشد
دور از تو
مرا به ایوانی می‌خوانَد
که آن‌ سوی تارمی‌اش
آفتاب‌گردان‌ها یخ زده‌اند


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#تنگ


دلتنگی‌‌ات
مانند کفش‌های کودکی‌
راه‌ به‌ راه
بر گام‌های بردباری‌ام
تنگ‌تر می‌شود


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#راه


راهیِ خواب‌هایم
شده است
دیواری که روزها
از بیداری‌ام فرو می‌ریزد
و شب‌ها
در من راه می‌رود


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی_سره

#پنجره


اندوه پنجره
زبان باران را می‌داند
و من
آوای بی‌پرده‌ی اشک‌ها را
گاهی هوای دلتنگی‌
دهان‌ به‌ دهان می‌شود
در میان پنجره‌ ها


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی

#روز

ای روزهای رفته‌
اگر بازگشتید
به دنیا بگویید
این‌بار
در گاه‌شمار آرزوها
سپید ترگویه کند
زبان روزگارم را


#سارا_رضایی
#سپکوپارسی

#شب

آن سوی شب
بی‌گمان دستی
گلوی ابرها را می‌خراشد
که مهتاب
چکامه‌ی باران می‌سراید
بر شانه‌های شبانه‌‌مان


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی

#سو


از هر سو جنگی
سرباز می‌زند
گویا پرواز را
به آسمانی باخته‌ایم
که تنها مرگ است
سوسوی نگاهش


#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی

#نگاه

آهویی در نگاهم می‌دود
و دشتی
موهایم را نوازش می‌کند
به خواب‌هایم رسیده‌ای
شب را از چشم‌هایم بگیر
با آفتابی
که دنباله‌ی نگاه توست


#سارا_رضایی
#سپکو

#چکه

چکه می‌کنی
از باور بوسه‌هایم
و زخم‌ها دهان می‌بندند
در شوره‌زار تنهایی‌ام
مرگ هم گواراست
وختی آدمی را
آوای چکه‌ها پریشان می‌کند

#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی

#تنها

تنهایی‌ام شبی‌ست
که با یک آسمان ستاره
تنهاست

#سارا_رضایی
#سپکو_پارسی

#نگاه

به نگاه خیابانی
پل می‌زنم
که در همسرایی باد
با بارانی
خیس از چشم‌های تو
در نگاهم پرسه می‌زند

#سارا_رضایی
#سپکو

#آفتاب

روزی که آفتاب را
بر لب کوه سر بریدند
به تاریکی خزیدند
آفتاب‌گردان‌ها

#سارا_رضایی
#سپکو

#زندگی

زندگی را
تنها یک‌بار
در خواب دیدم
آن‌قدر خوش‌بخت بود
که در سایه‌ی خودش
زندگی می‌کرد

#سارا_رضایی
#سپکو

#دست

دستی که مرا
پس می‌زند
با همان نگاهی
به پیش می‌کشد
که روی دلم
دست گذاشته است

#سارا_رضایی
#سپکو

#سنگ

سنگ می‌شود
در ناشکیبایی خاموش ماه
نگاهی که پشت پنجره
ته کشیده است
از سنگ‌دلی خاطره‌ها

#سارا_رضایی
#سپکو