من خیالات خودم را چون مگس پر داده ام
در خیالت بی خیالم کی خیالی مانده است؟
مایه خالان مایه خالی را به اعلا برده اند
گشته اند پُر مایه ما را مایه ،خالی مانده است
بر زمین افتاده سرهامان بسان میوه ها
بر درختان سیاست سیب کالی مانده است
ببر و شیران جملگی رفتند از این بیشه ها
جای آنان روبه و گرگ و شغالی مانده است
منطق و احساس از این جامعه افتاده است
بنگ و تریاک وحشیش و قیل و قالی مانده است
از درختان بلوط و جنگل ارژن فقط
آتش و خاکستر و خاکه زغالی مانده است
جای مردان دلاور
#کاوه های
#بختیارمشت بنگی و دبنگ و لا اُبالی مانده است
جای ملت امت گیج همیشه صحنهایم
مردم بیچاره و رو به زوالی مانده است
تار قالی را نمی دانی چرا خونین شده؟
ناخن مادر شکست و نقش قالی مانده است
بس که سر را بر زمین کوبیده ام شب تا سحر
از مه رخساره ام خونین هلالی مانده است
گر چه این جنگل دلش خونست از جور تبر
بر ستیغ کوه امیدش نهالی مانده است
سر زمین عاشقان از مهربانی شد تهی
یارب این کشور چرا از عشق خالی مانده است
هر سوالی را که پرسیدم جوابش هیچ بود
دیگر اکنون نه جواب نه سوالی مانده است
دلخوشی هامان تمامی خدعه و نیرنگ شد
از شرافت جیب خالی پُز عالی مانده است
شهپر شاهین شهرستان شکست و خُرد شد
در کویر زاغ ظلمت برگ و باری مانده است
#تاتینا_کاوه_بختیاریحاصل بداهه در کلبه شعر و آرامش
1402/06/ 05
برترین شعرها و بداهه ها در
@kolbeh_sher_tanz