چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
سهند نورمحمدزاده در مسلخگاه زندان توسط بازجوهای جمهوری اسلامی سه بار اعدام مصنوعی را در یک سناریوسازی برای اخذ اعترافات تجربه کرده است. دستانش را بستهاند برای یک مرگپیمایی و به قله نشاندن و طناب دار به گردن نهادن و رقص معلق در یک تعلیق. یک سده است که جوخه های اعدام با فرمهای مختلف از تپه های اوین تا دهه شصت، از خاوران تا کوهستان های کردستان، گورستانی برای مبارزان و همسنگرانمان ساخته اند تا مانع تحرکات جنبش های مترقی شوند. این بار نیز برای بر هم زدن تداوم قیامِ در مسیر انقلاب، گلوله و دارشان را به صف کرده اند تا مانع پیشروی جنبش شوند؛ حالا که تمام خیابانها توسط همین همسنگران و مبارزان به ستوه آمده تحت ستمِ در خیابان، فاتحانه تسخیر شده، حالا که از هر حصار و دیواری صدایی برخواسته علیه طبقه حاکم و سلاطین استبداد و استثمار و ارتجاع برای ضرورت مبارزه، برای ضرورت انقلاب تا گورستانی برای فاشیستان