چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
. 🚩احضار و ارعاب دانشجویان دانشگاهتربیتمدرس توسط وزارت اطلاعات
«دستی که تو را کُشته زخم هایت را چگونه شفا خواهد داد؟»
احضار تلفنی دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات امری معمول در روزهای اخیر شده است. پیش از این، کمیته انضباطی و حراست دانشگاه نزدیک به بیش از ۱۰۰ پروندۀ انضباطی (طبق برخی شنیدهها بیش از ۲۰۰ پرونده) با اتهامات واهی و بیاساس برای دانشجویان ساختند، آنها را احضار کردند، کارت دانشجویی و دسترسی به سامانۀ گلستان برخی دانشجویان را مسدود کردند، در فرایندی غیرقانونی و بدون داشتن وکیل یا برگزاری جلسهی رسیدگی به اتهامات و دفاعیات دانشجویان را مجبور به امضای تعهدنامهای مبنی بر پذیرش ضمنی اتهامات و همچنین منع حضور در اعتراضات آتی کردند.
مدیریت دانشگاه تربیت مدرس پیش از آن نیز اطلاعات خصوصی ثبتشدهی دانشجویان را از قبیل شماره تلفن، آدرس و اسم پدر در یک کانال امنیتی و مضحک به اسم «گاندو» به همراه سناریوپردازیهای تخیلی علیه دانشجویان و به قصد ارعاب آنها منتشر کرده بود.
سیاست ترس، تهدید، تماس با خانواده و ایجاد فشار روانی سیاستی است که فرهاد دانشجو، بسیح کارکنان و دیگر ریزهخواران دانشگاه تربیت مدرس در پیش گرفتهاند. اما گویا فرهاد دانشجو، رئیس دانشگاه تربیت مدرس، از ترس و برای محکمکاری کار را به نهاد امنیتیتر یعنی وزارت اطلاعات سپرده است. دانشجویان را به دفاتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار میکنند، آنها را تهدید به بازداشت و اخراج کرده و از آنها اعترافاتی اجباری میگیرند، پس از چند ساعت خطونشان کشیدن برای دانشجویان، خانوادههایشان و آیندهی علمی و کاریشان در فرایندی تکراری تعهدنامهای را به امضای دانشجویان میرسانند و با مِنتی فراوان از آن با عنوان «عفو» یاد میکنند. تعهدنامهای آمرانه و اجباری به منظور رسیدن به عفوی که عفودهندۀ آن خود مجرم است. دستی که به خون آلوده است، چگونه میتواند کسی را عفو کند؟
. 🟥بیانیۀ دانشجویان دانشگاهتربیتمدرس به مناسبت ۱۸ دی
صبح روز 18 دی سال 1398 در همان روزهایی که زمزمه «انتقام سخت» از امریکا به گوش میرسید خبری تکاندهنده با این مضمون در صدر اخبار قرار گرفت: «هواپیمای پروازps752 تهران به اوکراین دقایقی پس از پرواز سقوط کرد و همه 176 مسافر آن کشته شدند». کشته شدن مسافران هواپیما اگرچه تلخ اما برای ما که به ماشین ِمرگهای غیرطبیعیِ و حکومتی عادت کرده بودیم قابل هضم بود؛ حکومتی که با آنچه انجام میدهد یا آنچه انجام نمیدهد، باواسطه یا بیواسطه، مرگ را بیش از هر از چیز دیگری از زمینوهوا بر سرمان آوار کرده است. با اعتراف نیروی هوایی ارتش به زدن هواپیما با دو موشک به واسطهی «خطای انسانی» (اساساً هر جنایتی ریشه در خطایی انسانی دارد؛ مسئله حیاتی اما این است: چه کسانی با چه انگیزههایی و با چه اهدافی مرتکب جنایت میشوند. در مورد جنایت دولتی پرسش مهمتری نیز پیش میآید: چگونه میتوان از دولتی که جنایت میکند دادخواهی کرد؟) مشخص شد که آری «انتقام سخت» انجام شده است؛ همان انتقام سختی که چند ماه پیش از آن در آبانماه از تهیدستترین اقشار گرفته شد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد، همان انتقامی که از معترضین دیماه 96، جوانان سبزِ 88، شاعران و نویسندگان دهه 70 و درگورخفتگانِ خاوران دهه 60 گرفته شد. عجيب نيست كه در همین لحظهي كنوني «خدای دهه شصت» با «اعدام» جوانان معترض در خیابان و زندانها مشغول انتقام و قتلِ حکومتیست. آنچه با شلیک موشک ارتش و لاپوشانی حقیقتْ ساقط شده بود نه صرفاً هواپیمای اوکراینی بلکه سقوط و فروپاشیِ اندک باقیماندههای اعتمادی بود میان مردم و حکومتی که قوای نظامی و امنیتیاش را به مرکز ثقل خود تبدیل کرده است؛ همان قوایی که اکنون بیش از هر زمان دیگری میدانیم که «فداییِ حاکم» است نه حافظ امنیت و حقوق مردم. اکنون پس از سه سال یاد قربانیان پرواز اوکراینی را در شرایطی گرامی میداریم که احساسات متناقضی را تجربه میکنیم؛ هم سوگوار تمامیِ قربانیانِ ماشین مرگِ این سالها هستیم و هم قلبمان سرشار از امید و شوری است که در «زن زندگی آزادی» تجربه میکنیم. شاید هیچگاه بیش از این به لحظهی دادخواهی و ازکارانداختن ماشین مرگ و در آغوش کشیدن زندگی نزدیک نبوده و تخیلش نکرده بودیم. بیایید در این برههی تاریخیِ بیم و امید به سرنوشتِ جوانان پرواز اوکراینی فکر کنیم که ماشین مرگ با آنها چه کرد و «ما» درقبال آنها و دیگر قربانیان چه مسئولیتی داریم. جوانانِ پرواز مانند خیل عظیم ایرانیان، آن هنگام که موهبت زندگیای آزاد، برابر، امن و انسانی از آنها دریغ شده و ناچار به مهاجرت و ترک وطن شدند مرگ را برای بار اول تجربه کردند. ماشین مرگ و زندگیستانی که ایران را همواره برای «خودی»ها خواسته و دستیابی به منافع و فرصتهای مشروع را مشروط به بیعت با نظام كرده است جوانان را به تزویر، همنوعفروشی، بیکاری، خانهنشینی، افسردگی، اعتیاد، مهاجرت و سایر اَشکالِ معارضِ زندگی سوق داده است. قربانیان پرواز اوکراینی که از شبحِ مرگ ابتدایی جان سالم به در برده بودند این بار حریفِ زندگیستیزان نشده و به صف طولانی ایرانیانی پیوستند که فرصتِ چرخهی طبیعیِ مرگ و زندگی از آنها ستانده شده است. ما دانشجویان دانشگاه تربیتمدرس در آستانهی 18 دی همگام با سایر اقشار و گروههای مردم، ضمن محکوم کردن این جنایت فراموشناشدنی، باری دیگر وفاداریمان را با آرمانهای خیزش «زن زندگی آزادی» که دادخواهان را از گوشهگوشهی تاریخ و جغرافیای سرکوب و مرگ گرد هم آورده است مورد تأکید قرار میدهیم. ما فکر میکنیم که مسئولیت اخلاقی و ملیمان نسبت به همهی قربانیان این چهار دهه در گرو مقاومتی سرسختانه در برابر ماشین مرگِ حکومتی و امید به متلاشی ساختن آن است؛ مقاومتی که شاید یکی از جلوههایش همبستگی با مطرودان و محذوفان، ماندن در وطنِ ربودهشدهمان علیرغم دشواریهای انکارناپذیرش و سرسختی در برابر وسوسههای مهاجرت باشد، شبیه به قطعهای از سرودی که این روزها زمزمهاش میکنیم: «سفر چرا، بمان و پس بگیر».
⛔️تداوم بازداشت و بلاتکلیفی دو تن از دانشآموختگان دانشگاهتربیتمدرس
#فرید_مرادی دانشآموخته رشته جغرافیای سیاسی از تاریخ ۱۶ آبان و #زهره_جم دانشآموخته رشته هنر از تاریخ ۲۸ آذر در بازداشت بهسر میبرند و خبری از آزادی ایشان در دست نیست.
⬛️ مروری بر اعتراضات اخیر دانشگاهتربیتمدرس و در استقبال ۱۶ آذر.
«هرگز به تیغشان نمیرد فریاد جاودان ما»
امسال در حالی به استقبال روز تاریخی #۱۶آذر میرویم که همچون مردمِ خیابانهای شهر شعلههای خشم و امید همچنان در ما زبانه میکشد. ما دانشجویان دانشگاه تربیت مدرس امروز خاطرات خود را از لحظات باشکوه مقاومت، همبستگی و ایستادگی در برابر استبداد را که در دو ماه گذشته، دست در دست یاران همدانشگاهیمان، تجربه کردیم مرور میکنیم تا به خاطر بسپاریم که از راه رفته برنمیگردیم و بر سر عهد خود با آرمانهای خیزش دورانساز «زن، زندگی، آزادی» ایستادهایم؛ خیزشی که به ما یادآوری کرد که رؤیای آزادی و برابری دستنیافتنی نیست.
◾️پ.ن: موسیقی پسزمینه قطعهی «سوگند به خون همرهانم»، اثر جمعی از دانشجویان دانشگاه فرهنگ و هنر تهران میباشد.