چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
«آنها را از کیفات بیرون میآوری.بابا را، آبجی وداداش را...میگذاریشان کنارمیخکهای سرخ و سفید.کنار لالهها وشمعها. گوشهی عکس باباشکسته،اما زیرگلایولی پنهانش میکنی...موهایت سفید شده است.مادرها،همه موهاشان سفیدشده است.بچههاشان راازکیفهاشان واز توی پاکتهایی که در دستمال یا پارچهای پیچیدهاند،درمیآورند ومیگذارند کنار گلها وشمعها.باباکه به گلایولی تکیه داده، موهایش سیاه است.سبیلش سیاه وپرپشت است...چشمانش میدرخشد.لبهایش تکان میخورد:«از آخرین دیدارمان تاکنون،همیشه به یادشما هستم.به یاد آن بغض ترکیده واشک حلقه بسته در چشمانت.دوریمان رنجآور است،اما نباید باعث بیتوجهی به زندگی بشود.ما هرگز حق نداریم که خود را ازخوبیهای زندگی محروم کنیم.روحیه بچهها رانباید خراب کنیم...بچههایم را به تو میسپارم و میدانم که درپرتو خوبیهای تو، انسانهای شریف و دوستدار زندگی خواهند شد.» #آنها_هنوز_جوانند، نوشتهای با صدای #علی_اشرف_درویشیان، در یادبود #خاوران #سرنگون_باد_رژیم_سرمایه_داری_جمهوری_اسلامی #زندانی_سیاسی#کارگر_زندانی#معلم_زندانی#دانشجوی_زندانی #انقلاب @tashakolefaragir1 https://t.center/Azadtareenگروه