❇️ روزی که به
کانون وکلاء حمله شد(چهارشنبه ۲۶دی ۱۳۵۸)
امیر بابامرادی
وکیل پایه یک دادگستری
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران
کانون وکلاء، دوباره مانند سال ۱۳۵۶و۱۳۵۷ در معرض دید انقلابیون و مردم ایران قرار گرفت و اولین لوح تقدیر را از نیروی هوایی ارتش به پاس حمایت
کانون وکلاء از همافران نیروی هوایی ارتش در بهار ۱۳۵۸ دریافت نمود.
اما در ساختار داخلی
کانون وکلاء و اعضای آن به تدریج اختلافات بنیادین آغاز گردید و این امر به تدریج باعث گردید که
کانون وکلاء از درون دچار دودستگی گردد و طیف های فکری مختلف در این امر از تحولات
کانون وکلاء بی نصیب نماندند.
دکتر عبدالکریم انواری نایب رئیس هیات مدیره وقت
کانون وکلاء مرکز در کتاب خاطرات خود(تلاش برای استقلال/ژانویه ۲۰۱۵)به شرح یکی از اختلافات بنیادین اعضای وابسته به
کانون وکلاء در روز ۲۶دی ۱۳۵۸ پرداخته است.
دکتر عبدالکریم انواری در کتاب خاطرات خود(صفحه ۲۱۶و۲۱۷)در ذکر واقعه تاریخی یورش به دفتر
کانون وکلاء در روز چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۵۸ قید نموده است:
"روز چهارشنبه ۲۶دی ۱۳۵۸ بتول کیهانی مدیر امور اداری
کانون به من اطلاع داد که عده ای از حزب اللهی ها به
کانون ریخته و کارمندان را از اطاق هایشان بیرون کرده و چند تا از اطاق های
کانون را لاک و مهر کرده اند.
نفهمیدم چطور لباس پوشیدم و پشت فرمان نشستم.برف بسیار سنگینی باریده و زمین به شدت یخ زده بود.از خانه ام در الهیه شمیران با عجله به طرف کاخ دادگستری حرکت کردم؛زمین به قدری لغزنده بود که چند مرتبه نزدیک بود ماشین چپه شود و از شر زندگی نجات یابم.
به
کانون که رسیدم عده ای با ظاهر حزب اللهی را دیدم که مشغول دادوفریاد و لاک و مُهر کاری هستند.
دو وکیل دادگستری به نام های محسن هادوی،علی فروزانی و یک وکیل پایه دوم معمم به نام الموتی(دقیقی روحی)سردمدار قضایا بودند.رهبری آنها با محسن هادوی بود؛او از دوستان قدیمی ام بود و ملاحظه مرا می کرد.در مقابل نصایح من منت گذاشت که به جای این که غریبه ها این کار را بکنند ما خودمان آمده ایم که این درِ جاسوس خانه و مرکز خیانت را ببندیم.
پس از این که چند دقیقه ای با او صحبت کردم هادوی
کانون را ترک گفت ولی ماموران همراهش به کار خود ادامه دادند ؛سراسیمه به طرف اطاق سرگرد دبیری رئیس انتطامات کاخ دادگستری دویدم؛او در جواب به من گفت:در این شرایط نمی تواند کاری بکند.
به اطاق کریمی پور دادستان تهران رفتم.موقعی که وارد اطاق او شدم؛از دیدن قیافه من خنده اش گرفت و گفت:
این چه طرز لباس پوشیدن است.
راست می گفت ،موقعی که بعد از ظهر آن روز پس از ختم غاءله به خانه ام برگشتم،خودم هم خنده ام گرفت؛من که همیشه خوش لباسی را دوست داشتم،لباسم مثل پرتقال فروش های خیابان استانبول در روزهای زمستان بود.
به هر روی کریمی پور از کمیته محل استمداد کرد و مامورین کمیته پس از ده دقیقه در
کانون حاضر شدند و مهاجمین را به بیرون فرستادند ولی یکی از آنها با دهن کجی به من گفت:
نگران نباشید به زودی بر می گردیم.
شب با تلفن افراد هیات مدیره
کانون را برای روز بعد که تعطیل هم بود به دفتر وکالتم دعوت کردم؛در وقت مقرر همه گرد آمدند و پس از چند ساعت بحث و مذاکره تمهیداتی را از نظر نگهداری اسناد و مدارک مهم
کانون پیش بینی کردیم.برای حفاظت فیزیکی
کانون تصمیم گرفته شد که هر روز بیست نفر از وکلای جوان در
کانون حاضر شوند و هر روز هفته نیز یکی از اعضای هیات مدیره
کانون به صورت کشیک در
کانون حضور یابد و نگارنده نیز از صبح زود تا آخر شب در
کانون باشم.
شوخی روزگار را ببین که وکیل دادگستری که سلاح اش قلم و زبان او است باید چوب دستی به دست بگیرد و از خانه اش محافظت کند..."
کانون وکلاء که در روز ۲۶دی ۱۳۵۷ محل تجمع مردم ایران از برای تظلم خواهی و احقاق حق های بشری خود بودند؛یکسال بعد در روز ۲۶دی ۱۳۵۸ روزگار دیگری را از سر می گذراند.
#روزشمار_تاریخ_کانون_وکلاء@Tarikhkanounvokalaکانال
تاریخ کانون وکلاء