🔴 ادامه نامه #شریفه_محمدی زندانی سیاسی و فعال کارگری زیر حکم #اعدام به خانواده اش و همدردی با خانواده کارگران کشته شده در حادثه #معدن_طبس....
عزیزانم! می دانم که این روزها سپری خواهد شد و ما باز هم کنار یکدیگر سرود زندگی سر خواهیم داد. اما بی مهری پاییز و ماه مهر برای ما تمامی ندارد.
ساعت ۱۲ شب است و ساعاتی از خاموشی بند گذشته است و من خواب به چشمانم نمی رود.
بی اختیار گریه می کنم اما نه برای دلتنگی آیدین و نه برای حکمی که دارم و نه برای اینکه در کنار فرزندم نیستم تا او را روانه ی مدرسه جدید نمایم.
چگونه شب را سپری خواهند کرد کودکان و مادران و زنانی که عزیزانشان زیر خروارها خاک مدفون شده اند؟
کودکان چگونه اول مهر روانه مدرسه خواهند شد در حالی که پدرانشان را از دست داده اند؟
امروز خبر مرگ ۵۱ نفر از کارگران معدن در طبس لرزه بر جانم انداخت؛ فاجعه ای دیگر!!
کارگران معدن برای لقمه ای نان، حاضر به انجام سختترین کارها در بدترین و ناایمن ترین شرایط هستند تا شاید برای زنده ماندن خود و خانواده، مزدی ناچیز دریافت نمایند.
تصور میکنم چشمان منتظر کودکان را که پدرانشان از سر کار برگردند...
آه و افسوس که لبخند و شادی در اولین روز مهر بر لبان زنان و کودکانشان خشکیده شد!
تسلیت از پشت میله های
زندان به خانواده های این عزیزان و تسلیت به هم طبقه ای هایم که این روزها شرایط سخت زندگی و معیشت بر دوششان سنگینی می کند!
آیدین عزیزم! پسر نازنینم!
تو هم مهر امسال را با بی مهری آغاز کردی. حتی اگر در کنارت بودم و بهترین لباسها را برایت تهیه میکردم و به بهترین مدرسه روانه ات می کردم؛ اما شادی واقعی برایم روزی است که هیچ کودکی به خاطر فقر و نداری از شادی و تحصیل و از حق زندگی کردن محروم نباشد و هیچ پدر و مادری با نگرانی که آیا فرزند و یا همسرش بعد از یک روز کاری، زنده از محل کار باز خواهد گشت یا نه، روزش را سپری نکند.
و من آن روز را انتظار می کشم!
شریفه محمدی
بند تشخیص
#زندان_لاکان_رشت"