طنین آبان

۱ مرداد
زادروز #آرتین_رحمانی
آرتین رحمانی، متولد اول مرداد ۱۳۸۴ در ایذه، کودکی پرجنب‌وجوش و علاقه‌مند به ماشین و تعمیرات خودرو بود. از همان سنین کم، همزمان با تحصیل در کارگاه مکانیکی عمویش کار می‌کرد و به خاطر کار زیاد، پوست دستانش صخیم شده بود. اما آنچه که آرتین را از هم‌سالانش متمایز می‌کرد، فهم سیاسی و دغدغه‌مندی‌اش نسبت به میهن بود.

با آغاز قیام پس از شهادت مهسا، آرتین خشمگین از جنایات حکومت، تصمیم به مبارزه گرفت. او در دست‌نوشته‌ای به مادرش گفته بود:
«شرمنده‌ام مادر، می‌خواهم در راهی قدم بگذارم که شاید جوانی‌ام را نبینی.»
در روز ۲۵ آبان، هنگامی که مردم ایذه به قیام پیوستند، آرتین نیز حضور داشت. در خیابان حافظ جنوبی، دو نفر از مزدوران حکومت به او نزدیک شده و سه گلوله به او شلیک کردند. آرتین در دم به شهادت رسید. تنها چند ساعت قبل از شهادتش، در استوری اینستاگرامش نوشته بود:
«این سرزمین برایم هیچ سودی نداشت ولی می‌‌گذارم سر زمین براش.»
پس از شهادتش پیکر آرتین را به روستای پیان در ۱۸ کیلومتری ایذه برده و با حضور گسترده مردم، طی مراسمی باشکوه به رسم ایل بختیاری به خاک سپردند.

#آرتین_رحمانی ۱۶ ساله (نسل زد) که در اعتراضات ۱۴۰۱ با شلیک گلوله در ایذه کشته شد، در جواب کسی که به او گفته بود نباید بگذاریم ایران مثل سوریه شود، گفته بود: «چرا ما را از این چیزها می‌ترسانید؟ چرا نمی‌گید وقتی جمهوری‌اسلامی برود، کشورمان آباد می‌شود؟»

حالا عده‌ای مردم ایران را از طالبانی شدن می‌ترسانند تا به دامن جمهوری‌اسلامی پناه ببرند، درحالیکه این همه خون ریخته شده برای آزادی را انکار می‌کنند

🔴فواد چوبین، دایی شهید آرتین رحمانی، تصویری از یک شعبه اخذ رای در شهر ایذه را منتشر کرد و نوشت:

«این مکان هلال احمر ایذه شعبه اخذ رای ج ا می‌باشد. همون جاییست که ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ما رو به رگبار بستن #آرتین_رحمانی #کیان_پیرفلک #علی_مولایی #سپهر_مقصودی #میلاد_سعیدیان_جو #اشرف_نیکیخت به دست مزدوران ج ا کشته شدن، اینجا هنوز خونِ عزیزامون تو خیابون خشک نشده»

#ایذه
سالگرد کشته شدن جاوید نام #آرتین_رحمانی_پیانی در آرامستان پیان برگزار شد
مرگ بر حکومت بچه کش

مادر آرتین رحمانی:
خودم اسمش را #آرتین گذاشتم
آرتین یعنی پاک و مقدس، اسم هفتمین پادشاه ماد، نام #پهلوان نامدار #ایرانی که #تیرانداز توانایی بود.
آرتین جانم
#تولدت_مبارک پسرم
هجده ساله شدی .
نگذاشتند بزرگ شدنت را ببینم .
نگذاشتند امشب در مهمترین سال تولدت که برایش لحظه شماری می‌کردی
برقصی و به دنیا بخندی!
نگذاشتند پسرم که آرزوهایت را در آغوش بگیری و‌بگویی :این حق من از زندگیست!
نگذاشتند پسرم زنده بمانی.
کور چشمان ،چشم دیدنت را نداشتند
اما غافل از اینکه
همچون نمامت ،نام‌آور شدی .
#جاوید_نام #وطن شدی
و بجای شناسنامه‌ات که سیاه‌دلان مهر باطل بر آن زدند .
تا همیشه در سرزمین اجدادیت
عزت و اعتبار پیدا کردی .
پسرم به وجود با شرف و با غیرتت افتخار می‌کنیم

🔲پست مادر شهید قیام #آرتین_رحمانی از ایذه در مورد ربودن و شکنجه برادرش

برادرم رضا(فواد) چوبین، ۲۲ فروردین با ضرب و شتم توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شد.
پس از ۱۲ روز بی‌خبری، ۲ روز پیش مورخ ۴ اردیبهشت با مادرم تماس گرفت و با صدایی ضعیف و بی‌حال گفت که بینی و دندان‌هایش را شکسته‌اند و زیر شکنجه از او اعتراف اجباری گرفته‌اند و او را وادار کردند برگه‌ های از قبل آماده شده را امضا کند و انگشت بزند و با همان حال وخیم جسمی و روحی به زندان شیبان (زندان مرکزی اهواز) انتقال دادند.
پس از مراجعه خانواده به دادسرای عمومی انقلاب ایذه هیچکس پاسخگو نبود.
پسر ۱۷ ساله و بی‌گناهم آرتین رحمانی پیانی را با گلوله کشتید و حالا سراغ برادرم رفتید و برای او پرونده سازی کردید.
ما چیزی برای از دست دادن نداریم و برای رسیدن به آزادی یک لحظه آرام نمی‌نشینیم و در این مسیر یک گام به عقب برنمی‌گردیم. کور خوانده‌اید اگر تصورتان این است که با بگیر و ببند و شکنجه ما را به سکوت وامی‌دارید، فقط خشم ما را بیشتر می‌کنید و ما مصمم‌تر از قبل حق آزادی خودمان را فریاد می‌زنیم.
هر گونه اتفاقی برای برادرم بیافتد، مسئولیتش متوجه حکومت اسلامی می‌باشد
خواستار آزادی بی قید شرط برادرم فواد هستم.
#آرتین_رحمانی_پیانی
#فواد_چوبین


https://t.me/taninaban/47617

🔲پست مادر شهید قیام #آرتین_رحمانی از ایذه در مورد ربودن و شکنجه برادرش

برادرم رضا(فواد) چوبین، ۲۲ فروردین با ضرب و شتم توسط ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شد.....

🌹پست مادر شهید قیام #آرتین_رحمانی نوجوان ۱۶ ساله از ایذه قبل از شهادتش

برای من نوشته بود:
…شرمنده‌ام مادر
می‌خواهم در راهی قدم بگذارم
که شاید
جوانیم را نبینی….
برای مادری که تمام آرزویش
دیدن سال‌های جوانیش بود…
آرتین جان
از کجا فهمیده بودی ؟
کدام دیو به خوابت آمده بود؟
من که جز قصه‌ی شاه‌پری ماهی‌های عاشق و اسب سواران سفید پوش
با داستان دیگری خوابت نکرده بودم…!
عزیز دل مادر
کدام ضحاک مار بر دوش به خوابت آمده بود…!؟
کدام جلاد سیاه پوش ترسانده بود تورا که برایم
نامه‌ی خداحافظی نوشته‌‌ بودی…!!
مادر
جوانیت را در خواب‌هایم جا گذاشته‌ای
هر شب تو را می‌‌‌‌‌بینم
موهایت بلندتر شده
قدت به درخت زیتون گوشه‌ی باغ رسیده،
از انتهای کوچه می‌آیی
با یک گروه بزرگ از زیبا‌ترین جوانان وطن …
آواز می‌خوانید
سرود رهایی
سرود آزادی…
آرتین جان
قسم به همان راهی که تو در آن قدم گذاشتی
شرمنده‌ات نخواهیم شد…
نشد برایت مادری کنم
اما جاوید نام وطن شدی
فرزند تمام مادران داغدار
سرباز آزادی ایران…
شرمنده‌ات نخواهیم شد
روزگاراشان را سیاه خواهیم کرد.
#آرتین_رحمانی_پیانی

https://t.me/taninaban/46561