🪄نگاهی بر زمینه های حماسی شاهنامه فردوسی:
فردوسی هرگز در بافت های کهن شاهنامه دست نبرد تا به همان حالت بکر و دست نخورده باقی بماند اما داستان هایش رازناک و رمزآلود اند؛چنان چه خودِ شاعر در شعری به آن اذعان نموده است اما می گوید که این ها دلیلی بر دروغ و فسانه بودن شاهنامه نیست:
(تو این را دروغ و فسانه مدان
به رنگِ فسون و بهانه مدان
ازو هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره*رمز و معنی برد!)
🎠یکی از نشانه های جاودانگی و خدامایگی،عمر طولانی قهرمان حماسه است؛مثلا:رستم به هنگام نبرد با اسفندیار پانصد ساله است!تولّد او غیر متعارف است و پدر او کسی است که در کوه خدایگان(البرز)توسط یک نیروی خدایی(سیمرغ) پرورده شده است و به یک تعبیر معنی اسم او چنین است:«تخمه ای که از روده زاییده شده است یا رود زاد»(روته- اوس- تخمن).اسفندیار که خود موجودی غ.معمولی(رویین تن)است در شعری صراحتا به رستم می گوید که پدر تو«دیو زاد»است:
👺(که دستانِ بد گوهرِ دیوزاد
به گیتی فزونی ندارد نژاد
فراوان ز سامش،نهان داشتند
همی رستخیزِ جهان داشتند
تنش تیره بُد،موی و رویش سپید
چو دیدش دل سام شد ناامید
بفرمود تا پیش دریا برند
مگر مرغ و ماهی ورا بشکرند
بیامد بگسترد سیمرغ،پر
ندید اندرو هیچ آیین و فر)
🏇نیروهای متافیزیکی(غیبی) در حماسه نقش دارند.قهرمان با خدایان مرتبط است و با او سخن می گوید.این سخن گفتن اغلب با سپهر و چرخ و فلک صورت می گیرد؛مثلا:رستم هنگام آخرین نبرد با سهراب،از خداوند می خواهد که زورِ بازوی پیشینش را به او بازگرداند.و یا در ماجرای رستم و اسفندیار،زال،پدر رستم،با احترام و فروتنی،از سیمرغ که از فرستادگان خداست،این گونه سخن می گوید:
《بشد پیش با عود،زال از فراز
ستودش فراوان و'بردش نماز'
به پیشش سه مِجمَر پر از بوی کرد
ز خون جگر بر دو رخ جوی کرد
بدو گفت سیمرغ:شاها چه بود؟
که آمد ازین سان نیازت به دود؟》
🤲نئوکلاسیست ها به این عوامل دخیل آسمانی در سرنوشت انسان ها《Machinery》:نیروهای خودکار یا اتومات می گویند؛مثلا:در داستان رستم و اسفندیار،اسفندیار قهرمانی است که توسط نمایندۀ اهورامزدا(زرتشت)،به طور خودکار(اتوماتیک)رویین تن(شکست ناپذیر)گشته است.
🦾🦿🐍🐄یا:"فرانک"،مادر فریدون،برای سپردن فرزند خردسالش،به دست نماینده خدا،یعنی 'برمایه'با او این گونه سخن می راند:
ببرّم پی از خاک جادوستان
شوم تا سر مرز هندوستان
شوم ناپدید از میان گروه
برم خوب رخ[فریدون]را به البرز کوه
و فریدون نزد نگهبان گاو،پارسا مردی،می بالد و برای نبرد با ضحاک به شهر ایران کنارِ اروند کنونی بر می گردد:
(به اروند رود اندر آورد روی
چنان چون بود مرد دیهیم جوی
دگر منزل آن شاه آزاد مرد
لب دجله و شهر بغداد کرد...)
👸ایزدبانوان عاشق؛یعنی:زنی عاشق قهرمان حماسه می شود،امّا قهرمان به عشق او وقعی نمی نهد.ماجرای عشق تهمینه به رستم و عدم شیفتگی رستم به او از نظر ژرف ساخت از چنین الگویی متابعت می کند.آن لحظه ای که تهمینه شباهنگام به نزد رستم می آید و می گوید:
(تو رایم کنون گر بخواهی مرا
نبیند جزین مرغ و ماهی مرا)
از همین دست قصه هاست.
یا داستان عشق سودابه به سیاووش و عدم توجّه سیاووش به او نیز.منظور ما همین است که《پروتو تایپ》(Prototype):عشق تهمینه(شاهدخت سمنگان)یا سودابه(ماه هاماوران)،عشق ایزدبانوان به پهلوانان حماسی است.البته گاهی حادث می شود که قهرمان حماسه،آن جا که زن سالاری بر شهر سایه افکند،توسط زنی که کلانتر است،کشته می شود؛چنان چه این بلا بر سر سیاوش جوان آمد!
🏇در شاهنامه و حماسه،پهلوانان وشاهان پس از نبرد یا مصیبت وارده،دوباره به زندگانی عادی بر می گردند و بار دیگر کار و بار آن ها به شادخواری و آرامش می انجامد؛به عنوانِ مثال:رستم پس از نبرد با تورانیان وخاقان چین به پهلوانان چنین مثال می دهد:
(کنون جامه ی رزم بیرون کنیم
ز آسایش آرامش افزون کنیم
غم و کام دل بی گمان بگذرد
زمانه دم ما همی بشمرد!)
اما آن چه اصل است،زندگانی و والا زیستن است و درآویختن انسان برای نگهداشتن'نام'و'زادبوم'که این،شرنگ تلخ مرگ را بی اثر می سازد.
✍نویسنده:محمد عزیززاده
🌓۲۰_۱۰_۱۴۰۳
🌕@Tame_Adabiate_Azizzade🔰یک تست:در همه ی ابیات به جز بیت...به زمینه ی ملّی حماسه اشاره شده است(تجربی91).
1)همی به آسمان شد به پرّ عقاب
به زاری به ساری فتاد اندر آب
2)به جمشید بر،گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نَو خواندند
3)چو دید آن درفشان درفش مرا
به گوش آمدش بانگ رخش مرا
4)به ایوان خرامید و بنشست شاد
کلاه کیانی به سر برنهاد
■جواب:گزینه
✅1،زمینه ی داستانی؛که به داستان فرودآمدن کیکاووس پس از ناکامی آرزوی پروازش اشاره دارد.
در گزینه های دیگر،با آوردن"جمشید و روز نو(نوروز)،درفش و"کلاه کیانی"
🤴به زمینه های *ملّی حماسه اشارت شده است.
🪶محمد عزیززاده