بـس کـن ای شیخ مرا منع زِ میخانه مکن
زهر مار این دو سه تا ساغر و پیمانه مکن
مده هشدار تو از قعر جهنم بس کن
خود خرابیم! شرر بر دل دیوانه مکن
کم بگو از عسل و جنت و فـردوس برین
کم فریبم بده و وعدهی رندانه مکن
حوریِ نقد در این شهر فراوان شده است
وعدهی نسیه تو بر جاهل و فرزانه مکن
رفته از دست من ای شیخ نگارم، تو دگر
منع از ساقی و از ساغر مستانه مکـن
#احمد شاملو برو ای شیخ بگو نزدِ رقیب از قولم
لطف کن زلفِ دلارای مرا شانه مکن