«زن» در فلسفۀ نیچهزن در فلسفۀ نیچه بیشتر بهعنوان یک نماد و نشانه است تا یک جنسِ خاص. حتی میتوان از استفادهای که نیچه از این واژه میکند از سه سطح مختلف سخن گفت:
۱: نماد فریب
۲: نویددهندۀ حقیقت
۳:نیروی حیاتبخش
(ن.ک به ژاک دریدا و متافیزیک حضور، محمد ضمیران، صص ۲۱۵-۲۱۶)نیچه ناچار بود از زبان جدید و سرشار از استعاره، فلسفۀ خود را بازگویی کند. او در آغاز کتاب «فراسوی نیک و بد» عنوان میکند اگر حقیقت یک زن باشد چه؟
زن در این پرسش فارغ از جنسیت، بهمعنای هر آن چیزیست که توسطِ فیلسوفان مورد نفرت قرار گرفته و تبعید شده است؛ زن بهمعنای خطا و ناحقیقت، تناقض، ناشناختگی، ابهام، چندپهلویی، فریب، دگرگونشوندگیِ مدام و…؛ از طرفی او در این جمله نکتهای را به فیلسوفانِ عبوس و جدیای که گمان میکردند میتوانند با آن زبانِ خشک و جدی راه به حقیقت پیدا کنند، گوشزد میکند که ممکن است راه را اشتباهی آمدهاند؛ مثل اینکه یک مرد عاشق (فیلسوف) برای معشوقۀ خود (حقیقت) نامهای اداری بنویسد.
از طرفی فلسفه همواره به خود خصیصهای مردانه گرفته است. همچون کاری سخت و طاقتفرسا که تنها مردان بایستی به آن مشغول باشند. در این نگاه، دوگانههایی که در طول تاریخ فلسفه پایهگذاری شدهاند به شکل نمادین به دو جنس مرد و زن سرایت داده میشوند. نیچه خواستار است برعلیه این کلیشهها بایستد. کلیشههایی که در آنها یکسو نور، اصل، عقل، جهانِ بالا و برتر و… حضور دارند و در سوی دیگر تاریکی، مجاز، جنون، جهانِ پستتر.
در دیدگاه نیچه، مردان مدام سوی اول را نمایندگی کردهاند تا بتوانند فاصلهٔ خود را با سوی دوم، مشخص کنند. چنانکه سوی اول کمکم به خود خوی مردانه میگیرد و جزء صفات ذاتی آنان میشود. نیچه درصدد تفکیک این صفات از یکدیگر است و ناچار میشود برای این مقصود، زبانی دیگر و غیرمستقیم را بهکار ببرد. اینکه حقیقت تنها از یک راه و آن هم آن راهِ مرسوم گذشته بهدست نمیآید. راهی که اتفاقاً مردان، مدعی بودند تنها خودشان میتوانند در آن قدم بگذراند. حال نیچه این احتمال را پیش میکشد که شاید آنچه این فیلسوفان، غیرحقیقی و خطا میدانستند و در اینجا در هیأتی «نمادین» همچون زن عیان میشود، خودِ حقیقت است. با پیشکشیدن این احتمال، روشهای رسیدن به حقیقت نیز دگرگون میشوند.
همچنین نیچه در سطحی دیگر مفهومِ رایج از زنِ سنتی را به نقد میکشد که در آن به موجودی صرفاً «منفعل» تبدیل شده بود. زنی که از خود هیچ عاملیت و فاعلیتی ندارد تا چهرسد به اینکه بخواهد. زنی که تنها با حیله و فریب و بزککردن خود به شکلهای مختلف و با مبهمساختن خود میخواهد سطحیبودنش را در برابر چشمهای مرد پنهان کند و خود را عمیق نمایان کند تا دلِ مرد را از آن خود کند. در این میان زن هیچ عمقی ندارد و با ایجادِ فاصلهٔ بیشتر از مرد تنها میخواهد خودش را خواستنیتر کند؛ چنانکه ای بسا اغلبیتِ جامعۀ زنان تا همین امروز و تا زمانهای بسیار طولانیتر در بندِ چنین تصوراتی باقی بمانند و نتوانند آن عفونتیابی و جراحیِ عمیقی که نیچه در فرهنگِ بشری انجام داد را دریابند. نیچه به این شکل به ناخودآگاهِ فرهنگها و تمدنها میرود؛ ناخودآگاهی که هر فرهنگ و تمدن بر مبنای دوگانههای ارزشی:
در درجۀ اول رفتار مردان و زنان را نسبت به یکدیگر «جهتدهی» میکند؛
و در درجۀ دوم به هر یک از ارزشها خصلتهایی مردانه و زنانه میدهد. ...
برای مطالعۀ متن کامل
کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.
﹏﹏✎
#عبدالله_محیسن#فردریش_نیچه،
#زنان،
#فمنیسم،
#حقیقت،
#فرهنگ- همچنین بخوانید:حقیقت زنانه | امیرحسین رشنودیTaamoq | تَعَمُّق