آمد بهار و یافت جهان اعتدال نو
مـرغ دل از نشــاط برآوَرد بال نو
عالم شکفته شد ز بهار از چه نشکفد
هجران کشیده ای که ببیند وصال نو
نوروز تازه روی تر از فصلِ گل رسید
وز روی تازه دارد جهـان را جمـال نو
می نوش کز دریچه اقبال رخ نمود
روز نوی که مـژده رسـاند ز سال نو
آن قبـله که گـوشه ابروی دولتـــش
قدر هلال کهنه شکست از هلال نو
بر باغ صفــحه، گر اثر فیـض او رسد
بالد به خویش هر الفی چون نهال نو
ای ابر ریزشی که بدان مایه فیــض بحر
هر دم خورد ز دست تو صد گوشمال نو
آن صبح دولتی تو، که هر روز روزگار
بیـــند به روی بخـت بلـــند تو فـال نو
آن بحــر همــــتی تو که سرمایه نثــار
ابراز کف تو کسب کند چون سفال نو
تا باد نام جاه و جـلال از فلک ترا
هر دم رساد مژده جاه و جلال نو
▫️نخستین کانال تخصصی شعرهای طالب آملی
@TaalebAmoli
#نوروز
#سال_نو
#طالب_آملی