«بَدَاءَ الإسْلاَمُ غَريِبأ وَسَيَعُودُ غَريِبأ ڪَمَا بَدَاءَ فَطُوبَي لِلْغُرَبّاء»ᯓ🌿❤️🩹
ֺ₊𝆹𝅥݊
«و سأكتبُ لك بشكل مستمر حتى نلتقي»
و تا هنگامی که یکدیگر را ملاقات کنیم، برایت مدام خواهم نوشت.
ماندگار ترینم 💚
«عيسي بن مريم، مردي را ديد كه سرقت مي كرد. به او گفت: دزدي كردي؟ گفت: سوگند به خدايي كه معبودي بجز او وجود ندارد، هرگز دزدي نكرده ام. عيسي گفت: به خدا، ايمان دارم و چشمم را تكذيب مي كنم».
ترجمه: ابو موسي اشعري (رضیالله عنه) ميگويد: «هيچ کس در برابر بد و بيراه شنيدن، از خداوند صبر بيشتري ندارد. مردم ادعا ميکنند که خدا، فرزند دارد ولي او به آنان تندرستي و رزق، عنايت ميفرمايد».
📝وقتی به گناهان و تعدیهایمان از حد و مرزهایی که الله تعیین کرده فکر میکنیم، و به رحمت و لطف و بخششهای او در حق بندگان خطاکار نگاه میکنیم، واقعا شرمسار میشویم. یا الله ما خطاکاریم و به گناهان خود اعتراف میکنیم، بخشش و مغفرت خودت را از ما قطع نکن. اللهم آمین.
تاریخ بیهقی مینویسد: عتبه پسر ابولهب همچون پدرش زبانی گستاخ داشت و چون مادرش کینه و دشمنی پیامبرﷺ را در سینه میپروراند و همواره به پیامبرﷺ جسارت میکرد، عتبه هنگامی که ام کلثوم رضی الله عنها را طلاق داد به نزد پیامبرﷺ آمد و گفت: به دینت کافر شدم و دخترت را طلاق دادم نه تو مرا دوست بدار و نه من هرگز تو را دوست میدارم، سپس یقه (یخن) رسولاللهﷺ را گرفت و پیراهنش را پاره کرد رسولاللهﷺ در جوابش گفت: اما من از الله متعال می خواهم که سگش را بر تو مسلط کند و دعا کرد:«یا الله سگی از سگ هایت را مامورش بگردان».
عتبه همراه با کاروانی تجاری متشکل از دوستانش راهی شام شد، در مسیر شبانگاه اتراق کردند شیری وحشی تمام شب را در حال گشت زنی به دور قافله آنها بود همینکه عتبه چشمش به شیر افتاد به همراهیانش گفت: ای وای بر من به الله متعال سوگند این شیر مرا میخورد، دقیقا همانطوری محمد دعا کرد .. شیر او را در حالیکه که در وسط کاروانیان خوابیده بود کشت بدون این که به کس دیگری آسیبی بزند.