امشب میتوانم غمگنانه ترین شعرهایم را بسرایم شاید بسرایم : شب ستارهباران است و لرزانند ستارههای نیلگون در دورست! بادِ شب در آسمان میپیچد و آواز می خواند امشب میتوانم غمگنانهترین شعرها را بسرایم: دوستش داشتم و او هم گاهی دوستم داشت!
#زندگی لعنتیت رو دوست داشته باش. از همهچی عکس بگیر. به آدما بگو که دوسشون داری. گاهی با غریبههایی که تصادفی سرراهت قرار میگیرن حرف بزن. بعضی کارایی که ازشون میترسی رو انجام بده. گور بابای همهچی! چون تهش میمیریم و سالها بعد هیچکس کوچیکترین کاری که انجام دادیم هم یادش نمی مونه. زندگیتو تو مشتت بگیر و به بهترین داستان دنیا تبدیلش کن. این لعنتیو حرومش نکن! 🆔@Sunflower_710
برای آرامش و سلامت روان خودتلاش کنیم در ارتباط با بعضی مسائل و پیشامدها مرحله ی "پذیرش" درونمان را قوی کنیم ؛ مثلا از اعماق وجود برای موضوعی اندوهناکیم و غصه می خوریم، تمام تلاشمان را کرده ایم و کار دیگری - به هر دلیل- از دستمان بر نمی آید! آخرش قرار است اشک های آشکار و پنهانمان را پاک کنیم، لبخند بزنیم و واقعیت را قبول کنیم… با اینکه می دانیم ته ته وجودمان آن موضوع خواهد ماند و کاملا محو نمی شود. ولی همین که به پذیرش و قبول کردنش فکر می کنیم هم آرام ترمان می کند و صبورتر، و هم فرصت می دهد تصمیم های عقلانی و منطقی بگیریم. #زندگی @Sunflower_710 •┈✾~🍃🌍🍃~✾┈•
... چه کارهایی که میبایست بکنیم و هرگز نکردیم! برای اینکه در قید ملاحظاتی بودیم، فرصتی مناسب را انتظار میکشیدیم، تنبلی میکردیم و برای اینکه مدام به خود میگفتیم: «چیز مهمی نیست، اکنون مشغله زیادی دارم! همیشه فرصت خواهم داشت.» نمیدانستیم هر روزی که میگذرد، بی جانشین و هر لحظه نایافتنی است. تصمیمگیری ، تلاش و عشقورزی را به وقتی دیگر وانهاده بودیم ...