241102 - 🧡:مادربزرگم خیلی به فشن علاقه داشت اون برام این گردنبند که نشون سنگ تولدم هست رو خریده و برای همینه بیشتر مواقع همراهم هست چون حس میکنم مادربزرگم رو همراهم دارم و کلی جواهرات هندی مثل این بیندی ها که طول سالها برام میفرستاد..گاهی دلم نمیاد ازشون استفاده کنم و دوست دارم همینطوری بمونند.
241102 - 🧡: تو دوران کارآموزیم مادربزرگم فوت کرد..و یه مدت مجبور شدم برم پیش خانواده بمونم..دوران خیلی سختی بود چون من به مادربزرگم خیلی نزدیک بودم..این لیدی فوق العاده بود یجورایی رول مدل من بود از هر لحاظ.
241102 - 🧡:سوفیا و من تو گروه بیشتر ازهمه حرف میزنیم و من بیشتر برای این پرحرفم چون تو خانوادمون کوچیک تر از همه هستم و برای حرف زدن باید یخورده داد بزنم تا حرفم شنیده بشه و این باعث شده پرحرف بشم.
241102 - 🧡:تقریبا میشه گف کل دوستایی که دارم از کالج هستن و همشون از هم دیگه متفاوت هستند پس میتونم برای مشکلات دوستیتون راه حل ارائه بدم چون میدونی یخورده تجربه زیادی دارم.
241102 - 🧡:من دو روز دیگه ۱۹ ساله میشم و یخورده ترسناکه میفهمید چی میگم دیگه تو دسته نوجوان ها نیستم! و تقریبا کل مدت نوجوانیم رو صرف کارکردن بازیگری خانندگی رقصیدن و .. کردم و حس میکنم هنوز تو ۱۵ سالگیم موندم!