از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقتِ خاموشی ، نه تاب سخن داریم
آوارِ پریشانی ست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامه حیرانی ست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویشِ هزار «آیا» ، وسواسِ هزار «امّا»
کوریم و نمی بینیم ، وَرنه همه بیماریم
دورانِ شکوهِ باغ ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف درصف ، خشکیده وبی باریم
دردا که هدر دادیم ، آن ذاتِ گرامی را
تیغیم و نمی بُّریم ، ابریم و نمی باریم
ما خویش ندانستیم ، بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید؟ گفتیم که بیداریم !
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امیّد ِ رهایی نیست ، وقتی همه دیواریم
#حسین_منزویزاده ۱ مهر ۱۳۲۵ زنجان
درگذشته ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳ تهران.
👈بیست سال از خاموشی
منزوی گذشت. روانش شاد ویادش گرامی.
t.center/sokhansarayann 🎻