به بهانه اهدای حکم خادمی حرم رضوی و نشان
#فیروزه_هنر به استاد
#سعید_تشکری✅ تشکری، قهرمان غربتزدایی از هویت
محمدجواد میری
🔻سعید تشکری نه فقط یک داستاننویس، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و کارگردان پرکار تئاتر، که یک آموزگار هنرپرور و فراتر از همه اینها نماد
#ادبیات_بومی و هویتی ماست. شیوه ویژه تشکری در
#اقتباس و بهرهگیری از از زندگی و ادبیات و تاریخ و جغرافیا، شیره جان همه رمانها و داستانهای بلند او در همه این سالها تا اکنون بوده است؛ از بازخوانی روزگار
#امام_رضا (ع) در رمان
#ولادت و سرگذشت گوهرشادخاتون و مسجدش در
#بارِ_باران گرفته تا گذر تاریخ در داستان نوآورانه
#غریب_قریب و داستانگوییاش از روزگار جدید ایران و خراسان.
🔻تشکری با
#رژیسور پیش چشم ما پرده از صحنه بمباران حرم بر میدارد، با
#پاریس_پاریس بر آستانه صحن گوهرشاد به شهادتمان میگیرد، در
#کافه_داش_آقا مزه دلهره در کوچههای بنبست پهلوی را به ما میچشاند، و با
#مفتون_و_فیروزه زایش زیست نوین ایرانیان را در آینه انقلاب مشهد بازتاب میدهد. حتی
#هُرّایی و
#هندوی_شیدا اگرچه امروز ما را بازگو میکنند و از زبان سینمایی در ادبیات بهرهمندند، اما همچنان سرشار از درخشش نثر کهن و آمیختگی آن به زبان امروزیاند. این گونه است که او در لایه زبان نیز به ادبیاتی بومی میرسد که بر آمده از زبان خراسانی است. این ویژگی گرچه فرآوردههای قلم او را کمابیش به زبانهای دیگر برگردانناپذیر میکند، اما یارای زیست و آزمون دوباره زندگی در اقلیم خراسان را به ما میدهد.
🔻این پافشاری خود تشکری است که گونه بهرهمندی خود از این تجربه زیسته را
#ادبیات_اقلیمی و نه تاریخی بنامد. ادبیاتی نه سراسر پندارپردازی بی پایه و مایه، و نه به ناچار زندانی تاریخ رسمی و بازگوکننده موزهها، بلکه پشتگرم به حافظه شفاهی مردم و زندهکننده «لوکیشن های فراموش شده». ادبیاتی که جان خواننده را در بزنگاههای ترس و امید پیشینیان به آزمون بگیرد، به او خوشی شناور شدن در آبگیر
#هویت خویش را بچشاند و برایش شیرینی
#ادبیات_ملی را با برش مکتب خراسانی بازنمایی کند.
🔻پس بگذارید ما هم بگوییم داستان
پاریس را ویکتور هوگو، سن پترزبورگ را داستایفسکی، مسکو را گورکی و چخوف و سرانجام
#مشهد را تشکری برای ما بازگفتهاند. آن چنان که میتوان گفت برای بازخوانی تاریخ ایران از زاویه خراسان و مشهد، خواندن رمانهای او، خود یک
#سیر_مطالعاتی ارزشمند و البته دلچسب است.
🔻تشکری که خود، داستان مشهد را اَبرداستان ادبیات ملی می خواند، پایبند این سوگند است که به جای جشنوارهها، به بازشناسی کیستی و چگونگی و کجایی مردمانش بیاندیشد. بر همین پایه است که تشکری کم کاری نویسندگان در
#ادبیات_انقلاب را نیز از کمبود کنشگری و آزمایشگری نویسندگان در آوردگاه زیست مردم میبیند. آری، نوشته های او بخش گرانمایهای از ادبیات انقلاب ماست، چون بخش پربهایی از ادبیات مردم و اقلیم ماست. گفتار او گفتار انقلاب است چون برخاسته از یک گزینش روشنفکرنمایانه با زدودن بُن مایههای هویتی زندگی مردم نیست.
🔻تشکری به دنبال زدودن «غربت» از هر آن چیزی است که با همه نزدیکی به ما، گرد فراموشی بر آن پاشیده شده. و این چنین است که در کانون همه آن چه او بازآفریده است، امام «غریب قریب» در حال پرتوافکنی است. همو که تشکری دربارهاش گفته است: «حضرت برایم رفیق اعلی است. او غریبت نمی گذارد، مخاطب می فرستد و کشفت میکند...». تشکری، بر پیشانی ادبیات خراسان و ایران میدرخشد، چون پیوند او با امام رضاست و با هر آن چه در پرتو آن خورشید تابنده در این اقلیم گرد آمده است. پس،
#نشان_فیروزه_هنر برای چهره سال هنر انقلاب از سوی حوزه هنری خراسان رضوی، گوارای مرد سبزآبی خراسانی باد.
منتشرشده در
#روزنامه_قدس، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۹۸
اما بعد... | یادداشتهای
#محمدجواد_میری🆔 https://t.center/smjmiry🆔 https://ble.im/smjmiry