✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب
✨🌷رمان محتوایی ناب
😍👌🌷 #هــــــــرچـــــــےٺـــــــــوبخواے🌷 قسمت
#چهل_وپنجگفتم:کی میری؟
😊-هفته ی دیگه.
😒لبخند زدم و گفتم:
_خیلی خوش قولی
☺️با لبخند جوابمو داد.
😊گفتم:
_به کسی هم گفتی؟
-تو اولین نفری.
😍-ای ول بابا،تو خوش قولی معرکه ای.
😇دوباره لبخند زد.
☺️-به خانواده ت چطوری میگی؟
😟-روز قبل از رفتنم بهشون میگم.فعلا به روی خودت نیار.
😎☝️-امین
😊-جان امین
😍-کی برمیگردی؟
😅-
چهل و پنج روزه ست.
😁شام رو آوردن.ساکت بودیم و فقط شام میخوردیم.بعد شام گفتم:
_محمد هم میاد؟
😊-نه.بخاطر خانواده ش.
☺️دختر دوم محمد هنوز یک ماهش نشده بود.اسمش رو رضوان گذاشته بودن.
👶🏻😍بعد از شام هم شوخی کردیم و خندیدیم.
😁😃منو رسوند خونه و رفت.
در خونه رو که بستم،پشت در نشستم... وقتی صدای رفتن ماشینش اومد اشکهام بی اختیار میریخت.
😣😭دلم میخواست بلند گریه کنم ولی نمیخواستم
#پدرومادرم رو ناراحت کنم. نمیدونم چقدر طول کشید.دیگه از گریه بی حال شده بودم....
مامان اومد تو حیاط.چشمهاش قرمز بود.حالش مثل وقتی بود که محمد میخواست بره سوریه.
😢مطمئن شدم محمد بهشون گفته.اومد پیشم و بغلم کرد.تو بغلش حسابی گریه کردم.
😭😫بعد مدتی منو به سختی برد تو خونه..
نگاهی به ساعت انداختم...
چهل دقیقه به اذان صبح
✨🌌 بود.
✨نماز شب
✨ خوندم و اذان صبح گفتن. بعد از نماز اونقدر سر سجاده گریه کردم که خوابم برد.
چشمهامو که باز کردم دوباره یاد امین افتادم و رفتنش.دوباره اشکهام سرازیر شد.
😢ساعت نه صبح بود.
🕘کلاس داشتم. سریع آماده شدم تا به کلاس بعدی م برسم.هیچی از کلاس نمیفهمیدم ولی برای اینکه همه فکر کنن حالم خوبه
#مجبوربودم برم.
😣عصر امین اومد دنبالم...
🙈از دیدنش خوشحال شدم.بازهم طبق قرار وقتی باهم بودیم فقط به حال فکر میکردیم.
😇😌امین گفت:
_قراره شام بیام خونه تون.
😉-إ.. جدا؟با کی قرار گذاشتی؟
😌-مامان
😍-یعنی مامان دعوتت کرده؟
☹️-نه.خودم،خودمو دعوت کردم.
😁-چه زود پسر خاله شدی.
😬دوست نداشتم بیاد خونه مون.مامان و بابا ناراحت بودن و حال ما هم عوض میشد.
دوست داشتم تا وقتی با امین هستم حالمون خوب باشه.
😊وقتی رسیدیم برخلاف انتظار من، باباومامان بالبخند و خوشرویی با امین برخورد کردن.بیشتر از همیشه شوخی میکردم.
😅😣حتی بابا هم بلندمیخندید. قبل از شام امین گفت بریم اتاق من.
😇روی صندلی نشست و رو به من گفت:
_تو و خانواده ت خیلی خوبین.وقتی به محمد گفتم میخوام برم سوریه
☺️ گفت....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم══════°✦ ❃ ✦°══════
🆔@Sin_graphy1