نیمی از سنگها،صخره ها،کوهستان را گذاشته ام با دره هایش،پیاله های شیر به خاطر پسرم نیم دگر کوهستان،وقف باران است. دریایی آبی و آرام را با فانوس روشن دریایی می بخشم به همسرم. شب های دریا را بی آرام،بی آبی با دلشوره ی فانوس دریایی به دوستان دور دوران سربازی که حالا پیر شده اند. رودخانه که می گذرد زیر پل مال تو دختر پوست کشیده من بر استخوان بلور که آب پیراهنت شود تمام تابستان....