زندگی به سبک شهدا

#هر_روز
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_۳۷۳۴

#بهترین‌ها_از_نگاه_بهترین....

🌷عصر روز نیمه شعبان، ابراهیم وارد مقر شد. همان روز بچه‌ها دور هم جمع شدیم. از هر موضوعی صحبت به میان آمد تا این‌که یکی از ابراهیم پرسید: بهترین فرماندهان در جبهه را چه کسانی می‌دانی و چرا؟! ابراهیم کمی فکر کرد و گفت: تو بچه‌های سپاه هیچ‌کس را مثل محمد بروجردی نمی‌دانم. محمد کاری کرد که تقریباً هیچ کس فکرش را نمی‌کرد. در کردستان با وجود آن همه مشکلات توانست گروه‌های پیش مرگ کرد مسلمان را راه‌اندازی کند و از این طریق کردستان را آرام کند.

🌷در فرماندهان ارتش هم هیچ‌کس مثل سرگرد علی صیاد شیرازی نیست. ایشان از بچه‌های داوطلب ساده‌تر است. آقای صیاد قبل از نظامی بودن یک جوان حزب اللهی و مومن است. از نیروهای هوانیروز، هرچه بگردی بهتر از سروان شیرودی پیدا نمی‌کنی، شیرودی در سرپل ذهاب با هلی‌کوپتر خودش جلوی چندین پاتک عراق را گرفت. با این که فرمانده پایگاه هوایی شده آن‌قدر ساده زندگی می‌کند که تعجب می‌کنید! ... همان روز صحبت به این‌جا رسید که آرزوی خودمان را بگوئیم. هرکسی چیزی گفت. همه منتظر آرزوی ابراهیم بودند. ابراهیم مکثی کرد و گفت: آرزوی من شهادت هست ولی حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائیل شهید شوم!

🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر شهید ابراهیم هادی
منبع: سایت نوید شاهد

داش ابرام در یوم الله ۲۲/بهمن/۱۳۶۱ از فرش به عرش پرواز کرد.

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات


@shohada72_313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_

#یک_گردان_گمشده....

🌷سـال ۷۱ اولین جایی که رفتیم و مشـغول تفحص شدیم، همان محور والفجر مقدماتی بود ـ قتلگاه فکه ـ من خیلی اصرار داشتم کـه کانـال گردان کمیل و حنظلـه را پیدا کنم. بـا بچه‌ها چند روز توی بیابانهای فکه گشـتیم و بالاخـره، اول گردان کمیل را یافتیم و همـان شـهدایی کـه مـن شـبهای عملیـات داخل کانـال دیده بودم، همگیشـان را که حدود ۸۵ الی ۹۰ شـهید می‌شدند، از زیر خروارهـا خـاک بیرون کشـیدیم. بعد از پیدا شـدن کانـال کمیل، مـن ۱۰ روز آزگار بـرای پیدا کردن کانال گردان حنظله دوباره توی منطقـه گشـتم، اما نیافتم که نیافتم.

🌷....علت هـم این بود که عراقیها کانالهـا را پـُر و روی آنها را مین‌گـذاری کرده بودند. طوری که نشـان نمـی‌داد کانال دیگری توی این منطقـه وجود دارد. به همیـن خاطـر، هر چه‌قدر به مسئوولین می‌گفتم کانـال دیگری هم وجود دارد که بچه‌های گردان حنظله درونش هستند، کسی جدی نمی‌گرفت. تا یک روز حاج محمد کوثری، فرمانده لشـکر ۲۷ به منطقـه آمـد. به ایشـان گفتم: من چون شـب عملیـات در گردان حنظله بودم و آن شـب را هم کاملاً به یاد دارم، تأکید می‌کنم که اینجا کانال حنظله اسـت. اصـرار مـن باعث شـد تا به دسـتور حاج محمد، دوبـاره تفحص در همان حول و حوش فعال شـود.

🌷حال چطوری بچه‌های گردان حنظلـه را پیدا کردیم؟ این خودش حکایتی اسـت! شب عملیات که ما در حین عقب‌نشینی می‌خواستیم وارد میدان میـن بشـویم، در آنجا من موشـک مالیوتکایـی را که عمل نکرده بود، دیدم و حالا بعد از ۱۰ سـال، آن موشـک به همان صورت بر روی سیم‌خاردارها افتاده بود و این جرقه‌ای بود در ذهن من برای به یاد آوردن آن شب. وارد میدان مین شدیم و همان تپە‌ی خاکی را که در شـب عملیـات به آن پناه برده بودیـم، یافتیم. همانجا پیکرهای مطهـر دو شـهیدی که چهار لول عراقیها، آنهـا را تکه پاره کرده بود، کشف کردیم.

🌷در همین حین، یک تکه استخوان بدن انسان، نظـر حاج محمد را جلب کرد. او گفت: این چیه؟ من گفتم: این یک بند انگشـت انسـان اسـت. خـود حاج محمد زمیـن را وارسـی کـرد تـا بـه یـک شـهید برخـورد کردیـم کـه بـر پشـت پیراهن شـهید، با حروف درشـت نوشـته شـده بود: حنظله. بـا خوشـحالی فـراوان توأم بـا آه و درد که در سـینه‌ام شـعله‌ور بود، همـان منطقـه را زیر و رو کردیم. ولی متأسـفانه بعـد از ۱۰ روز کار مداوم، هیچ شـهید دیگری پیدا نکردیم. دیگر از غصه دلم داشـت می‌ترکید، مطمئن بودم که تمام شـهدای گردان، در همین اطراف هسـتند و احسـاس می‌کردم که خیلـی به آنها نزدیک هسـتم، اما آنها را نمی‌بینم.

🌷به خدا و شـهدا توسـل جسـتم. بعد از ۱۲ روز، به تنهایی در همان اطراف به دنبال نشـانه‌ای از کانال بودم، بی‌نهایت فکـرم متوجـه این موضـوع بود. منطقه را که نـگاه می‌کردم، به یاد شب عملیات می‌افتادم که چطور بچه‌ها در قتلگاه توسط مزدوران عراقـی قتل‌عـام می‌شـدند. در همیـن افکار غوطه‌ور بـودم که آرام آرام از روی سـیم‌خاردارها عبـور کـردم و وارد میـدان میـن شـدم، ناگهان چشـمم به یک تکه از لباس سـبز سـپاه افتاد که قسـمتی از آن از دل خاک بیرون زده بود. با دستهایم خاکها را کنار زدم. دیدم پیکر شـهیدی اسـت که لباس سبز سپاه بر تن دارد.

🌷فریادزنان بـه طـرف بچه‌هـا دویـدم. درحالی‌که با چشـمان اشـک‌بار فریاد مـی‌زدم: پیدا کـردم، پیدا کردم. به سـید میرطاهری، مسـئول گروه تفحص لشـکر گفتم: سید! کانـال گردان حنظلـه را پیدا کردم. بچه هـا همگـی به آن منطقـه حرکت کردند. شـهیدی را که زیر خـاک بیـرون آورده بـودم، نشـان دادم و گفتـم این پیکـر متعلق به حسین یاری‌نسب، فرمانده گردان حنظله است. سید گفت: شما از کجا مطمئن هسـتید؟ گفتـم: چـون تنها کسـی که در شـب عملیـات لباس سـپاه بر تن داشـت و قدش هم بلند بود، یاری‌نسـب بود. آن روز تا شـب، ۱۵ شـهید را از زیر خاک بیرون آوردیم و با احترام در معراج شـهدا جا دادیم.

راوی: رزمنده دلاور، شهید معزز علی محمودوند؛ فرمانده گروه تفحص لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله که در روز ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۷۹ در فکه به یاران شهیدش ملحق شد.

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

@shohada72_313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٢٧١

#پيشانى

🌷شب عملیات کربلای ٥ ، توی سنگر نشسته بودیم. از هر دری صحبتی بود. در عملیات قبلی _ کربلای ٤_ همه نگران این بودند که «میر حسینی» آسیب ببیند. چون عملیاتی نبود که او مجروح از صحنه ی نبرد خارج نشود.

🌷قبل از عملیات کربلای ٤ بود که گفت: «نترسید، توی این عملیات شهید نمی شوم؛ حتی مجروح هم نمی شوم.» ولی آن شب، اشاره به پیشانی اش کرد و گفت: «تیر به این جای من می خورد. من شهید می شوم.»....

🌷و همان شد که گفت. او جانشین فرمانده ی لشگر ثارالله (ع)، حاج قاسم میرحسینی بود.
@shohada72_313
جزء هشتم قرآن (تندخوانی)
@Qarakhyl
" شَهْرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِىٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلْقُرْءَانُ "

تلاوت جزء هشتم #قرآن_كريم
در ماه #رمضان 🌙

همراه با قراخیل آنلاین
❤️طرح : #هر_روز_یک_جزء

@shohada72_313
جزء سوم قرآن (تند خوانی)
@Qarakhyl
" شَهْرُ رَمَضَانَ ٱلَّذِىٓ أُنزِلَ فِيهِ ٱلْقُرْءَانُ "

تلاوت جزء سوم #قرآن_كريم
در ماه #رمضان 🌙

همراه با کانال شهدا
❤️طرح : #هر_روز_یک_جزء

🆔 @shohada72_313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_١٢٤

#افسر_ارشد_عراقى_گريه_كرد!

🌷در سنگر خوابیده بودم که با صدای هیاهو و
الله اکبر بچه ها از خواب بیدار شدم. وقتی بیرون آمدم متوجه شدم جمشید روایی که تقریبا به زبان عربی مسلط بود دارد برای تعداد زیادی از اسرای عراقی که همگی با اسحه و مهمات دستگیر شده بودند، مطالبی می گوید و به شهید مجتبی رحمانیان و يكى دیگر از بچه های کوتاه قد اشاره می کند.

🌷یکباره افسر ارشد گروه اسرا با دو دست بر سر خودش کوبید و زار زار گریه کرد. بچه ها به جمشید گفتند: به او چه گفتی که اینقدر ناراحت شد؟ جمشید گفت: به اونا گفتم همه شما توسط همین دو تا بچه چهارده پانزده ساله اسیر شده ايد.
راوى: محسن فاصله جهرمی
@shohada72_313
اگر #رهبر_معظم_انقلاب را دوست دارید ، متن زیر را تا آخر بخوانید

استاد جاودان :

پویش اطاعت از امر رهبری در خواندن دعای «هفتم صحیفه سجادیه را جدی بگیریم

نکته ای بنظر آمد که شاید مغفول مانده باشد و آن این‌که :
ما برای پیروزی در این جبهه «جنگ بیولوژیکی از حیث اقدام عملی و فیزیکی همه کاری حاضریم بکنیم.
از حیث جنگ روانی در فضای مجازی هم در حد وسع و توان فعالیم.

در جنبه دعا و توسل هم توسلات خوبی در حال انجام است: به توصیه بعضی اولیاء الهی،حدیث کساء و زیارت عاشورا و

که البته تقریبا تمام آنها هیچ ارتباطی با خصوص «کرونا ندارد و توصیه عام صادر شده است.

ولی یک توصیه مهمی که یکی از «اولیاء الهی
اولا مشخصا در خصوص «کرونا کرده‌اند.

ثانیا این ولی خدا *اصلا بی حساب حرف نمیزنند* و این مطلب برای همه ثابت شده است.

و ثالثا ایشان یک ویژگی منحصر به فرد در مقایسه با بقیه اولیاء الهی دارند و آن این‌که ما نسبت به میزان توجه و اهتمام به حرفهای‌شان «بازخواست هم خواهیم شد!

«مقام معظم رهبری توصیه فرمودند: برای ریشه‌کنی ویروس منحوس #کرونا *#دعای_هفتم_صحیفه* را قرائت کنیم

بنظر میاید اگر قصه کرونا خدای ناکرده طولانی شود، بی ارتباط با بی‌توجهی و کم‌توجهی به این دستورالعمل نباشد!

لطفا هرکسی به هر شکلی که می‌تواند،موجی در این زمینه ایجاد کند که این دعاء مبارک *هر روز خوانده شود*

یعنی:
اولا خودمان هر روز بخوانیم مثلا به تعقیبات یکی از نمازهای روزانه‌مان تبدیل کنیم.

و ثانیا به هر شکلی که می‌توانیم در فضای مجازی و حقیقی و خانواده و دوستان و اطرافیان توصیه کنیم که همه #هر روز_ این دعا را بخوانند

در حدیث آمده است: «ما من داء الا و له دواء

یادمان هست خاطره شهیدحاج قاسم سلیمانی را درموردتوصیه آقابرقرائت دعای جوشن صغیردرجنگ ۳۳روزه لبنان‌

از رادیو و تلویزیون حزب الله و مناره‌های مساجد و حتی کلیساهای ضاحیه جنوب، این دعا هر روز پخش می‌شد و در نهایت، حزب الله بر اسرائیل پیروز شد!
دعایی که حتی «مسیحیان هم می خواندند

چند نکته دیگر:

اول این‌که در تمام نمازها می‌توان آن را در قنوت نماز هم خواند.حدود یک تا یک و نیم دقیقه بیشتر وقت نمی‌گیرد.

دوم این‌که چند روز پس از توصیه مقام معظم رهبری، جمعی از مراجع هم این توصیه ایشان را تأکید کردند.
این موضوع در بین مراجع بسیار کم اتفاق می‌افتد که جمعی از مراجع فتوای «مستحب یکی دیگر از مراجع عظام را تأکید و توصیه کنند.

سوم این‌که این جمله از علامه حسن زاده را هرگز فراموش نکنیم که فرمودند:گوش‌تان به دهان ایشان (حضرت آقا دام ظله) باشد زیرا ایشان گوش‌شان به دهان مبارک «بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف است.

#کپی_آزاد
#نشر_حداکثری_برای_رضای_خدا

@shohada72_313
#هر_روز_با_شهدا_٢٧٢٢

#پيام_رسانى_كبكى_كه_با_مرگش_همراه_بود!

🌷چند هفته اى است، که صالح، يک کبک را که بالش زخمى شده نگهدارى مى کند. وقتى به خط آمديم، چون کسى در کرخه نماند، مجبور شد پرنده را با خود به خط مقدم بياورد. بيشتر از چند متر نمى تواند بپرد ولى پاهاى تيزى دارد.

🌷بعد از ظهر پريروز که خط از هميشه آرام تر بود، صالح رهايش کرده بود، هوايى بخورد. ديگر جَلد شده بود. وقتى مستقيم به سمت عراقى ها رفت، زياد نگران نشديم. عصر بود. غير از چند نفر که نگهبانى مى دادند، بقيه در حال استراحت بودند. صالح کنار من، مقابل درِ سنگر دراز کشيده بود و چفيه اش را روى صورتش انداخته بود که ناگهان با پرت شدن چيزى روى سينه اش، همه از جا پريديم.

🌷....باور کردنى نبود کبک بيچاره در حالى که از چشم و دهانش ترشحات کف مانند خارج مى شد، در دستان صالح جان داد. لحظاتى در حيرت گذشت تا با فرياد يکى از بچه ها که شاهد وضع پرنده بود، همه به خود آمديم. بلافاصله از سنگر بيرون پريد و داد کشيد: شيميايى زدند! شيميايى!

🌷حدس او درست بود. پرنده ى بيچاره به محل اصابت بمب شيميايى نزديک تر بود و پيغام رسانى اش که با مرگش همراه بود، سبب شد يک گردان به موقع خبر شوند و ماسک ها را بزنند. عامل تاول زاى خردل زده بودند. به زودى محلش کشف شد و چاله ى بمب ها با خاک پوشانده شد و محدوده ى آلوده تعيين شد.

منبع: سايت نويد شاهد

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات

@shohada72_313
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌹اگه حسین ما نبود عشق این همه زیبا نبود...

#هر_خانه_یک_پرچم
#هر_کوچه_یک_حسینیه
#ما_ملت_امام_حسینیم
#هر_روز_تبلیغ_محرم
#تبلیغ_عشق_امام_حسین_در_مجازی ☑️ باما همراه باشید با مطالب مذهبی ، سیاسی ، روشنگری ، بصیرت افزایی و شهدایی

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۲۳ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۲۲ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۲۱ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
🌷 #هر_روز_با_شهدا_٢١٣٣

#پدر_و_پسر

🌷سعید و پدرش حاج حسین در گروه ما بودند. یه شب داوطلب برا مین می خواستند، سعید تخریب بلد بود، داوطلب شد. موقع خداحافظی گفت: بچه ها حواستان به بابام باشه و رفت.... چند شب بعد، در مدرسه ای در شوش نشسته بودیم. یکی از دوستان آمد. داشت از عملیات چند شب قبل در شلمچه می گفت.

🌷بعد گفت: راستی چند تا بچه های شیراز هم شهید شدند، بعد یکی یکی اسم برد و گفت؛ سعید خسرو زاده.... رنگ از همه پرید، با ایما و اشاره گفتیم: نگو! حاجی حسین که ساکت به آتش خیره شده بود، با آرامش سرش را بلند کرد و گفت: الحمد لله... بچه ها اذیتش نکنین، الحمد لله.

🌷خبر شهادت سعید در گردان پیچید. همه جمع شدند و عزاداری مفصلی به پا شد و کسی آرام تر از حاج حسین نبود! در آن عزاداری چند نفر از بچه ها بی هوش شدند. بعدها شیخ نجفی (شهید نجف پور) می گفت: آنها چیزهایی دیدند...

🌷آن شب گذشت. هر چه به حاج حسین اصرار کردیم که برا مراسم خاکسپاری و دفن سعید برگرد، نرفت. گفت: پسرم راه خودش را رفت، من هم دوست ندارم از راه خودم برگردم.... (مادر سعید خواب دیده بود عروسی سعید است، برایش خانه را چراغانی کرده بود.)

🌷....عملیات رمضان بود. حاج حسین افتاده بود یه گردان دیگه. قبل از عملیات آمد پیش من. گفت: کو غلامحسین؟ (شهید بغدادپور) گفتم: رفت اهواز زنگ بزنه. با لبخند گفت: علی شما ها همتون برام، مثل سعید هستین! کمی مکث کرد و ادامه داد: امشب من ميرم و شهید میشم، از غلامحسین هم خدا حافظی کن. جلو چشمان متحیر من رفت.

🌷روز بعد از هر کس می پرسیدم؛ گلی گم کرده ام می جویم او را.... یکی مى گفت: دیدم، افتاد زخمی بود. یکی گفت: شهید شد... مراسم چهلم حاج حسین و چهار ماه و ده روز سعید را با هم گرفتند.

🌹خاطره اى به ياد شهیدان سعید و جلال (حاج حسین) خسروزاده

#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات


@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۱۹ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۱۸ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
#هر_روز_با_یک_شهید_ناشناخته

💓شهید سید محمد علی رحیمی در ۱۹ تیرماه ۱۳۳۶ در شهر اهواز متولد شد. در همان سنین کودکی به دلیل شغل پدر ساکن تهران شد...

💓از نوجوانی فعالیت‌های فرهنگی-انقلابی خود را آغاز نمود و پس از انقلاب در مراکزی مانند کمیته انقلاب اسلامی، کانون بعثت، وزارت ارشاد و سپاه فعالیت نمود و نهایتاً در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان کارمند رسمی شروع به کار کرد.

💓شهید رحیمی در طی فعالیت خود در سازمان، ماموریت‌های مختلفی به کشورهای آسیایی و آفریقایی از جمله هندوستان، پاکستان، افغانستان و نیجریه، جهت بررسی اوضاع مسلمانان، به خصوص شیعیان، داشت.

💓و آخرین مأموریتش سال ۱۳۷۴ به کشور پاکستان به عنوان رایزن فرهنگی و مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران بود که پس از گذشت یک سال و شش ماه از مأموریت، در دفتر کارش به دست گروهک وهابی ‘جهنگوی’ به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۱۸ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
#هر_روز_با_‌یک_شهید_ناشناخته

💓در سال 1338 در خانواده ای مذهبی، متدین و معتقد در بیدگل متولد شد او در سن ۶سالگی وارد دبستان شد.

💓قبل از اینکه دوران ابتدایی را به پایان برساند ، به علت فقر مالی درس را ترك کرد و مشغول کار شد و در سال 1351 مصادف با اوج گیری انقلاب اسلامی به رهبری امام امت عازم خدمت سربازی شد. محمود هم بعنوان یک سرباز فداکار با توجه به پیام امام که سربازها پادگانها را خالی کنند ، خدمت سربازی را ترك کرد و از پادگان فرار کرد و به تظاهرات میلیونی مردم پیوست و با پیروزی انقلاب در گشتهای محلوی فعالیت چشمگیری داشت و موقعی که اعلام شد سربازها به پادگانها مراجعه کنند ، او هم بقیه خدمت را ادامه داد و به پایان رسانید که در حین خدمت در درگیری با اشرار از کوه پرتاب شده و پایش در این حادثه شکسته شد

💓 پس از خدمت سربازی در سال 1357 بایک خانواده مذهبی ازدواج کردکه حاصل آن یک دختر و یک پسر است.با شروع جنگ تحمیلی کار خود را رها کرده و در زمان جنگ 4 مرتبه به مدت 18 ماه به جبهه اعزام شد که سرانجام در تاریخ ۶۵/۱۰/۴در عملیات کربلای ۴ به درجه رفیع شهادت رسید...

#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۱۷ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
🌸 «أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ» 🌸

۞ *بِســمِ اللهِ الرَّحـمنِ الرَّحـیمِ* ۞

🔅 #هر_روز_با_قرآن

📖 صفحه ۱۶ و توضیحات و نکات تفسیری

@shohada72_313
Ещё