Shervan Fashandi

#سوسیالیسم
Канал
Логотип телеграм канала Shervan Fashandi
@shervanfashandiПродвигать
267
подписчиков
1,32 тыс.
фото
567
видео
229
ссылок
یادداشتهای کوتاه شروان فشندی
‏‍"می‌توانید اسم یک پرنده را در تمام زبانهای دنیا یاد بگیرید اما وقتی این کار به پایان رسید، شما دقیقاً هیچ چیز در مورد آن نمی‌دانید.
‏پس بیایید به پرنده نگاه کنیم و ببینیم که چه می‌کند. این مسئله، مهم است"

‏تفاوت است میان دانستن نام یک چیز و شناختن آن

‏⁧ #کمونیسم
‏⁧ #سوسیالیسم
‏⁧ #ونزوئلا

https://twitter.com/maryamshariatm/status/1088858064873316354?s=21
#سوسیالیسم ⁩ اسکاندیناوی

چه در توییتر چه در جامعه واقعی دیده ام که بحثهای فراوان/بی پایانی درباره سوسیالیسم درمی گیرد. بسیاری ابهامات در بحثها ناشی از اینست که گاه افراد دقیقا نمی دانند که منظورشان از سوسیالیسم چیست؟ سوسیالیسم را دستکم به ۲ معنا می توان گرفت.

الف- معنای نخست مالکیت دولتی/اشتراکی همه یا بیشتر وسایل تولید (کارخانه ها، شرکتها ...) است.

‏ب- معنای دوم عملا همان چیزیست که در علوم سیاسی "دولت رفاه" نامیده می شود، یعنی وسایل تولید خصوصی باقی می مانند، اما با بستن مالیات بالا بر سود/درآمد، بسیاری از خدمات خدمات رفاهی، درمانی، آموزشی... از سوی دولت به رایگان فراهم می شود. همچنین فقیران جامعه از مسکن ارزان/رایگان و کمکهای سخاوتمندانه دولتی برخوردار می شوند.

سوسیالیسم در معنای نخست (مالکیت دولتی/اشتراکی وسایل تولید) هرجا که آزموده شده به فضاحت شکست خورده و قحطی بار آورده.

اگر کسی مثال نقضی بر ادعای من می شناسد، سپاسگزار می شوم که رو کند تا با یک نمونه شکست نخورده از سوسیالیسم به معنای نخست آشنا شویم.

‏اما سوسیالیسم در معنای دوم به درجاتی در کشورهای اروپایی و از همه بیشتر در اسکاندیناوی اجرا شده و دستکم فورا به شکست و قحطی فاجعه بار نینجامیده.

از آنجا که گمان نکنم در میان افراد عاقل کسی سوسیالیسم به معنای نخست را جدی بگیرد یا از آن دفاع کند، ادامه مطلب را به توضیح این مساله پاسخ می دهم که چرا سوسیالیسم به معنای دوم (دولت رفاه) در کشورهای اسکاندیناوی فاجعه به بار نیاورده.

‏ دلایل زیر را می توان برشمرد:

یک- پیشرفته بودن اقتصاد این کشورها پیش از برپایی سوسیالیسم: همه کشورهای اسکاندیناوی از پنجاه یا حتی صد سال پیش از اجرای سوسیالیسم (تا دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی) آزادترین اقتصادهای جهان را داشتند و یکی از بالاترین نرخهای رشد اقتصاد را در جهان دارا بودند.

و- فرهنگ سختکوشی و پرکاری در کشورهای اسکاندیناوی: در این باره بسیار سخن رفته. برای مثال حتی پیش از سوسیالیستی شدن کشورهای اسکاندیناوی، ماکس وبر در آغاز سده بیستم بر این نظر بود که فرهنگ و اخلاق پروتستانی (به ویژه از گونه لوتری/کالونی) کار را برای خود کار و نه لزوما برای ثروتمند شدن ارج می نهد و حتی عبادت می داند. از اینرو در طول تاریخ موجب پیشرفت اقتصادی شده. گرچه با گسترش سوسیالیسم اخیرا این فرهنگ در اسکاندیناوی کمرنگ شده، اما فرهنگها معمولا دیرپا هستند و با آهنگی کند دگرگون می شوند؛ پس هنوز مایه هایی از این فرهنگ در این جوامع برجا مانده.

‏سه- نگه داشتن جنبه هایی از اقتصاد آزاد (آنچه برخی کاپیتالیسم می نامند): در کشورهای اسکاندیناوی میزان مالیات کلا بالاست، اما پس از اصلاحات دهه ۹۰ میلادی نرخ پلکانی آن چندان تصاعدی نیست (یعنی انگیزه کار و درآمد بیشتر لزوما از کارآفرین گرفته نمی شود).

همچنین در کشورهای اسکاندیناوی در برخی موارد قوانین نسبت به آمریکا ساده تر است و آیین نامه های دست و پا گیر کمتر در راه شرکتهای خصوصی سنگ اندازی می کنند.

‏چهار- کوچکی و یکدستی جمعیتی این کشورها: همه کشورهای اسکاندیناوی جمعیتی کمتر از ۱۰ میلیون تن دارند و کمابیش همه جمعیت نیز از دیدگاه نژادی و زبانی و دینی یکدست است. همه همزبان هستند و مسیحی و پیرو یک کلیسا (کلیسای پروتستان لوتری) و دارای تاریخ و فرهنگ مشترک.

وجود نهاد پادشاهی نیز به همبستگی آنان کمک می کند. در واقع مردم کشورهای اسکاندیناوی خود را اعضای یک طایفه یا خانواده کلان می دانند. از اینرو کمتر احتمال دارد که از نظام رفاهی (ولفر) سخاوتمندانه دولتی سوءاستفاده کنند، چون انسانها کمتر میل به دزدی و مفتخوری از بستگانشان دارند.