Смотреть в Telegram
Forwarded from درس سحر
تاکي به تمناي وصال تو يگانه اشکم شود،از هر مژه چون سيل روانه خواهد به سر آيد، شب هجران تو يانه؟ اي تير غمت را دل عشاق نشانه {جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانه} رفتم به در صومعه عابد و زاهد ديدم همه را پيش رخت، راکع و ساجد در ميکده، رهبانم و در صومعه، عابد گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد {یعني که تو را مي طلبم خانه به خانه} روزي که برفتند حريفان پي هر کار زاهد سوي مسجد شد و من جانب خمار من يار طلب کردم و او جلوه گه يار حاجي به ره کعبه و من طالب ديدار {او خانه همي جويد و من صاحب خانه} هر در که زنم،صاحب آن خانه تويي تو هر جا که روم،پرتو کاشانه تويي تو در ميکده و دير که جانانه تويي تو مقصود من از کعبه و بتخانه تويي تو {مقصود تويي، کعبه و بتخانه بهانه} بلبل به چمن، زان گل رخسار نشان ديد پروانه در آتش شد و اسرار عيان ديد عارف صفت روي تو در پير و جوان ديد يعني همه جا' عکس رخ يار توان ديد {ديوانه منم، من که روم خانه به خانه}
Telegram Center
Telegram Center
Канал