Смотреть в Telegram
شعرنگار
🌱
شعرنگار
🌱
🍁
🍂
مادر بزرگ..! گم کرده ام در هیاهوی شهر آن نظر بند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازوی من در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق خمره دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست دستم به دست دوست ماند پایم به پای راه رفت.. من چشم خورده ام من چشم خورده ام من تکه تکه از دست…
خدایِ آسمان،، پس میزند بغضِ غریبم را،،
در آغوشت بگیر این ابرِ سرماخورده را
مادر
..
#نگار_حسینی
🌱
Поделиться
Telegram Center
Канал
Присоед.