مکتب اصالت کلمه / آکادمی عریانیسم. اهرام هفت گانه ی جنبش پسامینیمالیسم ایران ...

#هدیه_قلی_یار
Канал
Образование
Искусство и дизайн
Книги
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала مکتب اصالت کلمه / آکادمی عریانیسم. اهرام هفت گانه ی جنبش پسامینیمالیسم ایران ...
@sher_khobeПродвигать
236
подписчиков
2,42 тыс.
фото
17
видео
750
ссылок
@ario_he2 دوستان علاقمند به آموزش ادبیات به این آیدی مراجعه فرمائید.
شب
دریا
شب

و هزاران موج خاطره که
از حادثه گرم چشمهایت
تا ساحل روزمرگی هایم
فوران کرده ،
در گذر از پنجره ها
به بام آسمان سنجاق می شود

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
ابرها رنگ شب به خود می گیرند
و دریا خروشان تر از همیشه
قیام‌ می کند،
ای عشق اینبار هم
متولد شدی
در مساحتی به وسعت جهان
که لرزه بر اندامِ بیدها افتاد
تا آخرین تقلای پروانه
بر صفحات سرخ گون جنون

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_________
👇👇👇
@sher_khobe
زن بابونه ای ست روییده
از چشمانِ مهتاب
که در فراروی از نگاهی مردانه
یکه تازِ عرصه های‌ دلتنگی
خواهد شد...

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_________________
👇👇👇
@sher_khobe
نفسِ سرخِ حادثه
به شریانهای رخوت انگیزم
‌ تزریق می شود ،
و تو آغاز می شوی
با واژه هایی آمیخته
به رنگ نیلوفران
از قلب مردابی دورافتاده
در سطر آخرِ نگاهم‌

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
فرامتن " رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست "


تو هر نفس در مایی
و ما هر آینه از خود دور
تو صوتِ ربنایی
در جلوه ی شور و ماهور ،
هزاران آستانه نور
در سماع اند و تکبیر ،
تو سکوت میلیاردها انسانی
در صف های متوالی مراقبه
تو از ادراک خارج آمده ای که
در شمایل شکوهِ و سخاوت
گردن آویزی بر گردن کرامت
ظاهر شده ای


نفس در سینه حبس می شود
و دیگر هیچ....
ما همان هیچستانیم
و تو ؟
_آیات وضحی



انگشتان باران سبز شکفته
و هستی در فراروی ها
به نظاره نشسته خودش را
کلمات از هم گسسته اند
تو خروشی عظیم گرداگردِ ما


آیه آیه بخوان ما را
که فرمودند:

" وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ

يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ

ۚ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ." آیه ۹۳ سوره نحل

◻️

ای برآمده از دامنِ آفتاب
تو قَدقامتِ عشقی
که سرخی هزاران رُز
وامدار نگاهت است ،‌
بر تن زمین رعشه انداخته ای
و زمان به نام تو غَرقه شده
و خاستگاهِ چکاوکان
در بهار قدم‌هایت به ثبت رسیده ،
تو پاسبانِ نورِ لایزالی
و پروانه گانِ حضور
خاکستری در چشم باد اند ،
آفرینش نشسته بر گِرد آغوشت
و مساحت عریض اقیانوس ها
از قلب تو آغاز شده تا
عمق کهکشانهای دوردست ،
تو نشانیِ صبحی بر جانِ جهان
و تفکرِ محضی بر تارکِ انسان ،
که ذوالفقار در سماعی زرین
به دستان عدالت محور تو
ستوده خواهد شد تا ماوراء ابدیت
و خاک به افلاک سلام می کند
در ذکر مادام‌ نفسهایت
◻️

" أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَيُخَوِّفُونَكَ

بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ

مِنْ هَادٍ "آیه ۳۷ سوره زمر

◻️
زمهریرِ پنهان در پیچ و تاب آینه
ارمغان صبحی ست برآمده
از حنجره ی مغبوض آرزو ،
و در کویرِ بکرِ تنهایی
هزاران ، هزار اَبرکِ فاصله
همدمِ هر ثانیه از
گردابِ دلتنگی می شود،

به زیبایی چند خطِ بریل
از شبنم نازِ نگاهش
◻️

پُلی که در زادبوم
برفی چشم هایم
روییده است

قرارگاهِ مرغانِ عاشقی ست
که در هر سطر
از چکامه ها
نام تو را به تکرار نشسته اند

تا هم پرواز با آوازی مستانه
مسیر منتهی با ابدیت را
باشکوه تر طی کنند

خوشه
خوشه
مروارید
ب
ا
ر
ش
آبی کاربُن ها

_حق چاپ محفوظ است_

یک تحقیق میدانی انجام شده
و به زبان های مختلف
جهان سخن خواهم گفت
که کالبد تمام‌‌ جهان به کالبدِ چشمانت اینچنین اقتدا کرده اند


#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم


____
👇👇👇
@sher_khobe

____
👇👇👇
@Maktabe_Oryanism
عروسِ بزم‌هایِ
پی در پیِ آغوشت می شوم !

هرگاه که تو را سپید می پوشم
و با پیچکی از واژه ها
به دور هندسه ی گنگ ثانیه ها
رویا هایم را می رقصانم


#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
مرگ هر ستاره
تلخندی ست چروکیده بر
چهره ی ملول شب
که میان کبودی خاطرات
هزاران زمستان بی بازگشت
را به بار خواهد نشاند

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_________________
👇👇👇
@sher_khobe
آنگاه که سُرمه می پاشی شب را
بر ایوانِ باران زده ی خیال
مانند شرابی طغیانگر
تو را سر می کشم

سراسرِ وجودم را
لذت یک سراشیبیِ عمیق
در بر می گیرد،
و هزاران سخن ناگفته
از اَلفبای سکوتم
بر تارک مقدس نگاهت
جاری می شود

گویی من سرِّ مرواریدها را
از بر شده ام‌
تا انتهای جاده هایی منتهی به جنون..

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
در تكرار مدوّر خاطرات
سوگند تو
نقاب مبهم اندوه را
از چهره ي دلتنگم
مي زدايد
تا يادت روشني
بخش شبهاي تيره ام باشد

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________________
👇👇👇
@sher_khobe
از اشکِ مهتاب تطهیر می شود
زنی که در آستانه ی یلدایی سرد
به رشته کشیده
مرواریدهای سرخ گون را
و
در سایه روشنِ پروازی نیمه کاره
به بن بست دقایق
اقتدا خواهد کرد....

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
کابوس ندیدنت
شانه به شانه غروب
در حجمی به وسعت
باران های موسمی
جوانه های سبز احساس را
به یغما برده

همانجا که نگاهِ عریان رازقی
فریاد سرخ بیقراری سر می دهد

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
فراداستان '' سطح آب''



مرواریدها دانه دانه
در دل شب
رسوخ می کنند
آنچنان که
سوره های ‌کوچَک دلتنگی
در آسمانِ چشمانم‌
و باد
هزاران‌ حرف ناگفته را
به سمت مشرقِ سینه ات
رهنمون می شود،

کاش سنگ صبورم می شدی
در چپاولِ غریبانه دقایقی
به طعمِ عطش

من :صیدِ وحشیانه ی تقدیر
تو: سراشیبیِ تند

آن جا که ستارگان به زبانِ مهر
با من سخن می گویند
و قرعه
به نامم می افتد
ماهِ لبانت را
چقدر کم آوردم...
و آینه ها
پشت به خورشید
چهارده بار زنگ را نواختند

این شماته دار لعنتی
مهرِ باطل بر این سند
من و جام شوکران

_از موارد حال فاکتور آوردی؟!

رگِ خوابم را منجی شد
پیاده می روم
کلاف ها را و سر درگم
آواز فاخته ها را می نویسم

_"رود جاری لحظه هایم‌
را قاب گرفته بودی کاش
من ملکه ای
در مساحتِ بیکران حسرت"
◻️
اندکی مکث لطفا ؛
_" یک رویای خام بودم "
_"من به رویا قانعم "

صدها افسوس
دامن گیرِ این قصه
◻️
این ابریشمِ دستان توست
خوابیده در آغوشِ مهتاب
و فصل ها ، فصلِ داغ جنون

دو چهره ماتِ هم
دو دریچه پاییز
گِرد منشوری دوّار
◻️
_"چرا عین مرغ سَرکنده ای
مرضیه ؟ "
_"ولم کن تو رو به مقدّسات "
_"تو نباید خامِ این پسره بشی "
_"زندگیم به خودم مربوطه "
..........
◻️
مکالماتی بی پایان
در حواشی میزهای شیشه ای ،
یک حجم کبود از پروانه ها
و شیوع موجهای ویرانگر
◻️
_" در تب و تاب این روایت
چقدر جا خورده ایم "
_"پازل ها ما را به کجا برده اند "
◻️◻️
باز هم زنگ می خورد
این بار عقبرک ها سبز روییده اند

در وَرای سرزمین های شمالی ست
هَمخون اش
_"خبری دارم برات
از عکست خوشش اومده ....."
او رو گَردان
و کلید روشن فردا را
در ناگهانِ روزها گم کرده

دو مُهر تاریک
دو قلب زخمی
دو روح عریان
دو به دو مساوی !
◻️
_"تو تاکستانِ محال ها
من مردی از جنس سایه ها "

_ "من آتشِ زیر خاکستر
تو کودتای نوزده آبان ! "
◻️

دود
دود
مرد
◻️
اشک
اشک
زن

چترها همه وارونه
◻️
_"ولنتاین نزدیک است
و اساطیر نزدیک تر "

اَجسام در عدسی های محدب شناور
_"چگونه تمام تعلقات را پَس زدی؟"
_"نگاهم هزاران گُدازه
از جنسِ شراره ی نگاهت "

ما در تراکمِ زمین
به سوی ماه شتافتیم
غافل از جذر و مدّی ناغافل
◻️
آن قرآن که پدربزرگ اَسامی را
جاودان کرده بود در آن
و
حِفاظ نشد ما را
◻️

_"نامی که تقدیر پسندیده
چه بوده ؟! "
من : خزان
تو : آتش
◻️

جاودانه ها از ما پَر کشیده
و جوانه ها در ما پوسیده

انگشت
خاطره
سرزمین

و برفی که ما را پارو شد
◻️
نگاهمان در فرارَوی
از مرزهای احساس
یخ بَست
آن چنان که بر
دریچه های راکدِ زمستان
بنفشه ها سازِ بیقراری
کوک کردند
و
خاطره ی انگشتانمان
در حریم‌ِ سکوتی ممتد
جاودانه شد ،
چون قطراتِ شبنم که
در دیباچه سرخ گون شفق
زبانه کشید

لبخندت شعله هایی ست نامیرا
در قلبِ تصویرهای
به جا مانده از
آبیِ حوضچه های خیال

همانجا که ردی از شقایق ها
در چشمان منتظرم پیداست
و
دست در دست چکامه ها
همسفر جاده های پوشالی
می شوم

با تصویر چمدانی شناور روی پل
معنای شکفتن آغاز شد
و تو را در زوایای پنهان کوچه
جَسته گریخته
از یاد بردم‌ ،

آنگاه که شادی کودکی
چُرت پنجره را از هم شِکافت
و شمعدانی رو به طلوع
رازِ رازقی را از بر شد
شانه به شانه ی کوهستان
در من به ‌پژواک
نشسته بودی ،
و من آنسوی مرزهای تحجّر
در پی نقطه ی پایانی بودم‌
که هیچگاه یافت نشد.....


#هدیه_قلی_یار


#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم


________
👇👇👇
@sher_khobe

________
👇👇👇
@Maktabe_Oryanism
هر صبح آغاز می شوی
از چشمِ ناز بنفشه ها
و
هزاران اَبر بی نشان
در آسمان باورم می رقصند
به رسم پروازِ پرنده ای در اوج

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
فراشعر مشترک «چراغ هدايت»



«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ

یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ

الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی

ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛ اوست آن کس که در میان

بی‌سوادان فرستاده‏اى از خودشان

برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و

پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان

بیاموزد و [آنان] قطعا پیش از آن در

گمراهى آشکارى بودند»


به دیار حضرتش رفتم و
و در اعجازی بی نظیر
قلندرانه قرعه به نام تو افتاد
و تو.....

از آستانه ي يك ريزش ؛
تا صعود از ذهن مخوف
و پر پيچ و تابم....
تا رسيدن به نقطه اي
كه تمام انفصال هاي مكرر را
به نور وصل مي كند

از مكاشفه هاي اجباري
تا رسيدن به جبر و احتمالي
كه مرا دور از تكيه گاه پوشالي ترديد
به گذرگاه خودم مي رساند
جايي كه لبخند را جايگزين
لغات تلخ و غمبارم می کنی

از مراقبه تا مراقبه
در نقطه های نورانی
که جانم را روح مجدد دمیده!

از تمام فرو رفتگی ها تا اوج
تا شگفتی ؛ همراهی ام کردی


«معلم»


عشق روح

مکاشفه
🌫

کودک کلمه

مکاشفه
🌫

مهر سماع

مکاشفه




تو از اصل سخن گفتی
از اصالت
تا در دربار شعر هایم
اومانیسم را محکوم به معنویت کنم
و در زایشی متفاوت از واژه های تکراری
شگفتی بسازم و شاهکار اتفاقی شوم
که در هیچ رخدادی جز این
جایگاهی نداشت

به اجابت دستهایی
می اندیشم
که احقاق حقش را
در پرتره ی مکتبی
دید
که مرا به نور
به خدا پیوند می زد....



به تناسب لبخندم؛
بر من نتاب
حریصم به تابش نگاهی
که بر گونه های یخ زده ام
ملموس شود
و به اشعه ها ی بی ضرری که
رخنه می کند در
جز به جز
آشفته گی هایم
تا با گردشی موازی
خون را در رگهای منجمدم
برقصاند
و مرا ملعبه ی رفتنی بی بازگشت
نکند


هر آینه نفس های توست
که در استوانه ی لبخندی معصوم‌
بَذر پاکِ کلمات را اَفشانده
و چون شیارِ پر شکوه نور
بر دریچه ی قلبم
حکمرانی می کند

عاقبتِ خط کش ها
را کِش داده ای تا خطِ آخر طلوع
اتفاقی گرم میان زندگی

و من!
همسفر با قطره ها
همپای کوچ جانانه ی ابر
بوستان روشن چشمانت
را آبیاری می شوم
در تکلم نور
در تجرد ماه
در نقره گون ستاره
در آیت شمس الشموس
در وادی بی برگی شمعدانی
در لکنت واژه های الکن از مدح

در هر چه که پویش آرام نفس ها
لب ها
پلک هایت
و نوازش ملموس دستانت در آن جاری ست
روان می شوم
و سیالیت اتفاق رویش را
در سبزه گون چهره ات می یابم

به طنازی بهمن ماه
به زاد روز اولین تنفست
مومن شدم
و تراژدی شیرین لبخند توست
که انحنای زیبایی،
که پرتره ی قاب گرفته ی
صورتت را
در بوم ملون نیمروز
بی آلایش تر نقش می زند


ترانه های باشکوه
خطوط مورب لبهای تو را
به گاه لبخند,,,
و می روید از دریچه های اشتیاق,
سوال
سوال
شعور محسوس در کلمه هایم را
که تویی,,,

پای رفتنم نمانده است
آنقدر که زبانم امتداد زبان توست..
حق گرای زاگرسین...
پیچیده در میان بازوانت ,
با شعور و شوق
آریو برزن اکنون...
پیچیده میان روح موزونت
فرامردها
فرازن ها
و من چه با شعور بازت یافته ام ,
ای الفبای درون من...


به گاه آخرین کلام
به تو ؛
به کلامی که عطر نور می پاشد
در امتداد باورم
دوباره و دوباره
مومن شدم
ای اسطوره ی قانون کلام!
ای که هستی ام
در باور دو نامت
در شگرف ست .....






تقدیم به استاد و برادر عزیزمان #آریو_همتی
به مناسبت سالروز تولدش🍃🌺



#الناز_عباسی

#هدیه_قلی_یار

#مهسا_جهانشیری

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم


____________
👇👇👇
@sher_khobe

____________
👇👇👇
@Maktabe_Oryanism
در مرزِخواهشی بی انتها،
میان تَقّلایِ
خورشید و ریشه ها ،
برگ نگاهت
پیراهن حیات بر تن می کند،

تا مُبدل شود
به شهودی ازلی ابدی ....


#هدیه_قلی_یار


#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
نگاهمان در فرارَوی
از مرزهای احساس
یخ بَست
آن چنان که بر
دریچه های راکدِ زمستان
بنفشه ها سازِ بیقراری
کوک کردند

و
خاطره ی انگشتانمان
در حریم‌ِ سکوتی ممتد
جاودانه شد ،

چون قطراتِ شبنم که
در دیباچه سرخ گون شفق
زبانه کشید

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
ریشه هایم رها در باد
حنجره ام‌ مردابی، تیره از
انبوهِ فریادهای خاموش؛

وتو...!
تو که سالهاست عبور می کنی از من
در رخوتِ واژه های گسِ انتظار

با نقطه ی اشتراکی‌ میان پنجره ها
و قفلهایی به وسعتِ
سردی نگاهت ...


#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_________________
👇👇👇
@sher_khobe
کبوتر جَلد ات می شود
دوشیزه محجوبِ مشرق زمین
اینگونه که
در مرزِ بینهایت مهر
غرق در
تبّسم پرشکوهِ واژه هاست
میان آغوش نامیرای عقربک ها

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_________________
👇👇👇
@sher_khobe
کویر لبهای توست که
در برگ ریز خاطره
هزاران باغِ اَلماس را
پیشکشِ روح تبدارم‌
می کند
و در مدارِ خیالهای طغیانگر
سفیر شادمانی می شود
چون تکه ابری رقصان

#هدیه_قلی_یار

#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم
_____________
👇👇👇
@sher_khobe
فراشعر " ساغرِ اَلَست"

در هندسه ی قاب ها
ویراژ می رویم روزمرگی ها را
که در هر طلوع
چکامه ها در گوش جانمان
زمزمه ای پوچ اند

کاش آن غزل فرم چشم هایت
را باز یابیم
در فراروی از تعلقات
زلزله شکوهِ صلابت صدایِ توست
در راس کوچه های عصیان زده
به قدمت تمام تاریخ

"می در ساغر اندازیم‌"

_"یک ناقوس پرطمطراق از جانب
کهکشان شنیده می شود "
_"هزاران معبد با زوایای لایتناهی "

_" تو پدرِ خاکی ؟
در قرنی که خودش
را مسلسل بسته ! "
_"دست تجاوزشان عاقبت
شکسته خواهد شد روزی "

_ قرآنِ ناطق ناظرِ ماست
◻️
زلزله انبوهِ قله های
سر به فلک کشیده ای ست
واقع در دشتهای زُمردین نگاهش ،
که
اندوهِ غروبی ست
در مدارِ بغض هایی
به جا مانده از زخمی شیرین ،
و
شهوتِ تکرار ثانیه هایی ست
در آغوش بیکرانِ حضورش،

زلزله از قلبِ مدنیّت شکل گرفته
در گسلِ عظیم فریادم‌
‌میان واژه هایی که میتازند

" يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةَ
ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً "

گنبدی فیروزه ای

پله
‌ پله

در کویری به وسعت
عطر آدینه ها

_"او را چه کسی دیده ؟"

"یا ایتها المنتظر"
◻️
این اعداد که بر پیشانی
فرزندانمان خوابیده
همه در دریای سینه اش غرق اند

ما پایانی برای این متن و متنهای دیگر در نظر نگرفته ایم
ما به پای آن سروقامت
کمر بسته ایم
روح الله نیز همینطور
او ستاره ای ست خفته در
قابِ زرّین یلدا

◻️
"آفتابی لبِ ایوان شماست"


آینه
کلمه
لبخند
◽️
معلم
‌‌‌‌ بادیه
عطش مهر
◽️
رشته های حقیقت
غنچه های نیمه باز
سرزمینِ آباد

◻️◻️
_"آفتاب از کدام طرف
خودنمایی می کند ؟"

_"ما اِشراف نداریم که
سریالی از کلمات
در پیشگاهِ اَسامی زانو زدند "

اعجازی در پسِ شجره نامه ها
و عقدِ قراردادی با آیندگان

دستار از کف بیاندازید

که در پنج قاره ‌، پنج ستون ،
پنج گنج ، پنج قبله ، پنج تَن
ارتباطی بی واسطه با
علامتی بینهایت
در سِرشتِ سرنوشت برقرار .....

وحی : کلمه
عقل : کلمه
تجربه : کلمه
شهود : کلمه
شناخت بازِ تاریخی : کلمه

در کدامین جویبار
دست و صورت شسته ایم‌
که اینچنین غبار
از چهره هامان زدوده شد

"یا ایتها المنتظر "

"پرستش به مستی ست در کیش مهر
برون اند زین جرگه هشیار ها "

" إِنِّی تَارِک فِیکمْ أَمْرَینِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- کتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیتِی عِتْرَتِی أَیهَا النَّاسُ اسْمَعُوا وَ قَدْ بَلَّغْتُ إِنَّکمْ سَتَرِدُونَ عَلَی الْحَوْضَ فَأَسْأَلُکمْ عَمَّا فَعَلْتُمْ فِی الثَّقَلَینِ وَ الثَّقَلَانِ کتَابُ اللَّهِ جَلَّ ذِکرُهُ وَ أَهْلُ بَیتِی‏..."

طلاباران می شود زمین
وقتی که
پنجره را تا اَبد به روی
گلهای سرخ باز گذاری ،
در بلندای غرور و
شکوهِ عاطفه
پرتوِ نور ایزدی همواره
همرامان باد
◻️◻️

آسمان
ب
ر
ف
ناقوس

◻️◻️
پیامبر؟
کلمه

انسان؟
◻️

علم

سکوت

رجعت

#هدیه_قلی_یار


#مکتب_اصالت_کلمە

#آکادمی_عریانیسم


________
👇👇👇
@sher_khobe

________
👇👇👇
@Maktabe_Oryanism
Ещё