"مینی شوک" در اتمیستی ترین حالت فردی و کلی ترین حالت اجتماعی بر آیند یک موقعیت شدیدا آخر الزمانی در یک رخداد ناگهانی است. هیچ گاه دانایی پیشینی نمی تواند از شگفتی بنیان افکنانه یک رخداد آخرالزمانی، چه فردی و چه اجتماعی چیزی بکاهد. این صحنه را تجسم کنید : دقیقه اعدام یک جوان در حضور مادر و معشوقه اش به دست رفیقی قدیمی که ناچار مامور است و معذور. آیا دانستن دقیقه ی این اتفاق چیزی از بار مهابت دهشتناک و بنیان افکنانه آن خواهد کاست؟ کلماتی که توانش انعکاس حداقلی این رخداد را بر دوش می کشند نه می توانند بر آیند اندیشه باشند، نه بر آیند تغزل، نه شکار لحظه ها و نه... بلکه اینجا یک سونامی ناگهان تو را در خویش شکار می کند و هیچ از تو نمیگذارد. آن چنان جهان و جان تو را بر هم می ریزد که توانش هیچ نداری.. هیچ نداری.. یعنی هیچ نداری جز مهابت یک حیرت بی دغدغه و درنگ. این دقیقه اگر در کالبد جوهری نوشتاری _گفتاری ریخته شود به راستی آخرین نگرزی آن جوان اعدامی به جان و جامعه و جهان نمی تواند باشد. بود، نبود، عشق، آرمان، زندگی و در نگرزی زندگی نا اندیشانه ی او چه دیدمانی می تواند داشته باشد؟ مهابت این حیرت فراناطق بودگی در جوان اعدامی را تعمیم بدهید به قلباذهن مادر، معشوقه، و رفیق اعدام گر.
بیش از صد شاعر عریانیست در اثر جنجالی و جریان ساز دیگری از پیشگامان باشکوه ترین اتفاق فلسفی ادبی جهان، پیشکش به امپراطور واژه های جهان عالیجناب #آرش_آذرپیک، آغازگر عصر عریانیسم _بنیانگذار مکتب اصالت کلمه و دیگر مکاتب عریانیستی.