دم به دم تنگ كنم دايرۀ خلوت خويش
تا بدانجا كه دهم دل به دل صحبت خويش
دوری و دوستی و حرف كم و رنجش كم
با چنين شيوه توان داشت نگه عزت خويش
پای بوسی شده سرلوحۀ بزم آرایی
آه از اینگونه زبون ساختن همت خویش
من از این قاعده بیرونم و زین مایه تهی
به جهانی ندهم سابقۀ حرمت خویش
زود رنجيدن اگر جرم من ِ ساده دل است
جمع ياران ، ابدی باد و مرا عزلت خويش
جرعه ای آب و لبی نان چو شود مایۀ عمر
چه بهشتی به از این کلبۀ بی منت خویش
شمع گريان شده مي سوخت ولي روشن بود
نازم آن سر که فتد در قدم غيرت خويش
آفرین بر شرف جوهر خود جویی ِ من
تا ابد پشت من و تکیه بر این فطرت خویش
#معینی_کرمانشاهی🎖@IR_YARAN⚓️شبتون آرام
✨🦋